کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارضه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عرضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عَرضَة] 'arze ۱. عرض؛ پیشنهاد.۲. نمایش؛ ارائه.۳. در دسترس یا معرض خرید قرار دادن کالا.〈 عرضه داشتن (کردن): (مصدر متعدی)۱. اظهار کردن؛ بیان کردن.۲. ارائه دادن؛ نشان دادن.
-
عرضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عرضَة] 'orze ۱. لیاقت؛ طاقت؛ توانایی.۲. [قدیمی] نشانه؛ در معرض.
-
اَرَذه
لهجه و گویش تهرانی
اراذل
-
جستوجو در متن
-
لبنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لبنه› labang ارضه؛ موریانه.
-
ریونجو
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِ.) = رونجو. رونجه : موریانه . دیوک . ارضه .
-
زنو
لغتنامه دهخدا
زنو. [ زَ ] (اِ) ارضه و زلو. (ناظم الاطباء). جانوری است که آنرا به عربی ارضه خوانند و زلو را هم گویند. (برهان ) (آنندراج ). دیوچه . (فرهنگ رشیدی ).
-
ریونجو
لغتنامه دهخدا
ریونجو. [ ری وَ ] (اِ) ریونجه . دیوک . ارضه . (ناظم الاطباء) (از برهان ). کرم چوبخوار که به تازی ارضه خوانند و در فرهنگ جهانگیری «ردنجو» آورده ظاهراً در اصل دیوچه باشد. (انجمن آرا) (از آنندراج ). موریانه . دیوک . ارضه . ریونجه . (فرهنگ فارسی معین ). ...
-
ردنجو
لغتنامه دهخدا
ردنجو. [ رَ دَ ] (اِ) کرمی که پشمینه را تباه و خراب می کند و بتازی ارضه گویند. (ناظم الاطباء). نام کرمی است که پشمینه را خراب می کند و بعربی ارضه گویند و به این معنی بجای حرف ثانی واو هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ). نام کرمی است که آنرا دیوک نیز گ...
-
ذوالشب
لغتنامه دهخدا
ذوالشب . [ ] (اِخ ) شقی است بر کوهی نزدیکی مدینه ، یستخرج من ارضه الشب . (المرصع).
-
رشمیز
لغتنامه دهخدا
رشمیز. [ رَ ] (اِ) ارضه . ارضة. جانورکی چوب خواره . (ناظم الاطباء). کرمی است چوب خوار که به عربی ارضة و به هندی دیمک گویند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). کرم چوب خوار. (انجمن آرا). ریمین . (لغت محلی شوشتر). جانوری است چوب خواره که بعربی ارضه گویند. (بره...
-
تافشک
لغتنامه دهخدا
تافشک . [ ف َ ش َ ] (اِ) دیوک باشد. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (ناظم الاطباء). جانوری است که آن را بفارسی دیوک گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا). و آن را دیوچه و ریونجو و رنجو و لنبک نیز خوانند و بتازی ارضه نامند. (فرهنگ جهانگیری ). بعربی ارضه خوانند. (ب...
-
ریمیز
لغتنامه دهخدا
ریمیز. (اِ) رشمیز. ارضه . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). رجوع به مترادفات شود.
-
ارض
لغتنامه دهخدا
ارض . [ اَ رَ ] (ع اِ) خوره . واحد آن : ارضة. (مهذب الاسماء). موریانه . ریونجه .
-
لبنگ
لغتنامه دهخدا
لبنگ . [ ل َ ب َ ] (اِ) کرمی باشد که آن رادیوک خوانند و به عربی اَرَضه گویند. (برهان ). کرم چوبخوار که به عربی اَرضَه گویند. (آنندراج ). موریانه : شیاطین گفتند این کار ارضه است یعنی لبنگ . (تفسیرابی الفتوح ج 4 ص 162). || بید. پت : مراد آن است که در م...
-
رونجو
لغتنامه دهخدا
رونجو. [ رَ وَ ] (اِ) کرمی باشد چوبخوارو به عربی ارضه گویند. (برهان ) (از آنندراج ). نام کرمی است که از زمین بروید و هرچه از زمین افتاده باشد بخورد و تباه سازد و پشمینه را ضایع کند و آنرا دیوچه و دیوک و ریونجو نیز گویند و به تازی ارضه خوانند. (فرهنگ ...