کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارصع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارصع
لغتنامه دهخدا
ارصع. [ اَ ص َ ] (ع ص ) لاغرسرین و ران . (منتهی الأرب ). آنکه گوشت اندک دارد بر کفل و ران . ارسح . (زوزنی ). مؤنث : رَصْعاء. || طَعن ٌ ارصع؛ که سنان فرورود در مطعون . (منتهی الأرب ).
-
واژههای همآوا
-
ارسا
فرهنگ نامها
(تلفظ: orsā) نام چند گونه سرو کوهی جزو تیرهی ناژویان که در اغلب نقاط استپی و خاتمهی جنگلهای مرطوب پراکندهاند.
-
ارسا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'orsā = اُرْس
-
ارسا
لغتنامه دهخدا
ارسا. [ اِ ] (اِ) بیخ سوسن آسمان گونست . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ایرسا. بیخ قسمی از سوسن کبود برّی . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ، ذیل سوسن ). ریشه ٔ سوسن آسمان گون . ریشه ٔ زنبق کبود.
-
ارسا
لغتنامه دهخدا
ارسا. [ اُ ] (اِ) اُرس . رجوع به اُرس شود.
-
ارسع
لغتنامه دهخدا
ارسع. [ اَ س َ ] (ع ص ) دردمند نیام چشم . (منتهی الأرب ). تباه پلک . (تاج المصادر بیهقی ).آنکه پلک او بیمار است . مؤنث : رَسْعاء. ج ، رُسع.
-
ارسا
واژهنامه آزاد
سرو کوهی
-
جستوجو در متن
-
رصع
لغتنامه دهخدا
رصع. [ رُ ] (ع ص ) ج ِ اَرْصَع و رَصْعاء. (ناظم الاطباء). رجوع به ارصع و رصعاء شود.
-
رصعاء
لغتنامه دهخدا
رصعاء. [ رَ ] (ع ص ) مؤنث ارصع. زن لاغرسرین . (مهذب الاسماء). زن لاغرسرین و هر دو کنار شرم لاغر. ج ، رُصْع. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). زن رَسْحاء. (لاغرسرین ). (از اقرب الموارد).
-
لاغرسرین
لغتنامه دهخدا
لاغرسرین . [ غ َ س ُ ] (ص مرکب ) اَرْسَح . رَسحاء؛ زن لاغرسرین . اَرصع؛ آنکه سرین لاغر دارد. مصواء؛ زن لاغرسرین . رَسح ؛ لاغری سرین و لاغری هر دو ران . هزلاع ؛ بچه گرگ لاغرسرین که از کفتار پیدا شود. (منتهی الارب ).