کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارس دات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارس دات
لغتنامه دهخدا
ارس دات . [ اُ رُ ] (اِخ ) یک تن خارجی از سپاهیان اسکندر که بر او طغیان کرد و اسکندر با تیر او را از پای درآورد. (ایران باستان صص 1764-1765).
-
واژههای مشابه
-
آرس
فرهنگ نامها
خدای جنگ یونانیان;مارس
-
آرس
فرهنگ واژههای سره
آرس، ایزد جنگ، جنگ پاد
-
آرس
واژهنامه آزاد
خدای جنگ یونانیان;مارس
-
ارس بزان
لغتنامه دهخدا
ارس بزان . [ اَ س ِ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چرک کنج چشم بز کوهی و گاو کوهی ، و آن کار تریاک فاروق کند و آنرا بعربی تریاق الحیة خوانند. (برهان قاطع). در فهرست مخزن الادویه ذیل تریاق الحیة آمده : رطوبتی است که در کنج چشم گاو کوهی و بز کوهی جمع م...
-
ارس القس
لغتنامه دهخدا
ارس القس . [ اَ رُ سُل ْ ق ِ ] (اِخ ) او در صنعت کیمیا بحث کرده و گویند بعمل اکسیر تام ّ دست یافته است . (ابن الندیم ).
-
ارس بار
لغتنامه دهخدا
ارس بار. [ اَ رَ ] (اِخ ) نواحی اطراف رود ارس .
-
ارس تین
لغتنامه دهخدا
ارس تین . [ اِ ت َ ] (اِخ ) کرسی ناحیه ٔ رَن سفلی ، در کنار ایل ، دارای 5649 تن سکنه . ناحیه ٔ مزبور شامل 4 کانتن و 50 کمون و 66895 تن سکنه است .
-
ارس کنار
لغتنامه دهخدا
ارس کنار. [ اَ رَ ک ِ ] (اِخ ) خرّه ای از ماکو.
-
چشمه ٔ ارس
لغتنامه دهخدا
چشمه ٔ ارس . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ اَ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از رود ارس که در سرحد شمالی ایران جاری است : چو دختر آمدم از بعد اینچنین پسری سرشک چشم من از چشمه ٔ ارس بگذشت .خاقانی .
-
اُرس و پُرس
فرهنگ گنجواژه
مقدمه. بی ارس و پرس=بی مقدمه.
-
بی اُرس و پُرس
فرهنگ گنجواژه
بی مقدمه.