کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارسلان بیک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ارسلان ارغون
لغتنامه دهخدا
ارسلان ارغون . [ اَ س َ اَ ] (اِخ ) (ملک ...) ابن الب ارسلان عم ّ برکیارق سلجوقی . (راحةالصدور چ لیدن ص 143) (تاریخ سلاجقه ٔ عماد کاتب چ قاهره ص 45). وی درزمان پدر بحکومت خوارزم منصوب بود. (حبط ج 1 ص 372). ملک شاه بن محمد سلجوقی او را بحکومت بهری از ...
-
ارسلان بیغو
لغتنامه دهخدا
ارسلان بیغو. [ اَ س َ ] (اِخ ) رجوع به ارسلان بن سلجوق شود.
-
ارسلان بالو
لغتنامه دهخدا
ارسلان بالو. [ اَ س َ ](اِخ ) (در حاشیه ٔ نسخه ٔ چاپی : یالو ) حاجب منتصر ابوابراهیم اسماعیل بن نوح . وی چون منتصر خروج کرد، به بخارا تاختن کرد و جعفر تکین را با هفده کس دیگر از معارف امرای ایلک خان اسیر گرفت و به جرجانیه فرستاد و دیگران جان بیرون بر...
-
ارسلان تاش
لغتنامه دهخدا
ارسلان تاش . [ اَ س َ ] (اِخ ) از امراء سلطان ملکشاه سلجوقی . (حبط ج 1 ص 364).
-
ارسلان جی
لغتنامه دهخدا
ارسلان جی . [ اَ س َ ] (اِخ ) ابن احمد تکودار. رجوع به حبط ج 2 ص 42 شود.
-
ارسلان خاتون
لغتنامه دهخدا
ارسلان خاتون . [ اَ س َ ] (اِخ ) بنت جغری بیگ . عمه ٔ سلطان ملکشاه بن الب ارسلان بن جغری بیگ . او در اول در حباله ٔ القائم بامراﷲ خلیفه ٔ عباسی بود و به سال 469 هَ . ق . امیرعلی علاءالدولةبن ظهیرالدین بن ابی منصور فرامرزبن علاءالدوله کاکویه او را بزن...
-
ارسلان خاتون
لغتنامه دهخدا
ارسلان خاتون . [ اَ س َ ] (اِخ ) خاتون ترکستان که امیرمحمود را غلامی نادر و کنیزکی دوشیزه ٔ نادره بهرسال فرستادی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 253). و این نام در تاریخ بیهقی چ فیاض ص 252 خاتون ارسلان آمده است .
-
ارسلان خان
لغتنامه دهخدا
ارسلان خان . [ اَ س َ ] (اِخ ) ابن علی . رجوع به ارسلان خان اول شود.
-
ارسلان خان
لغتنامه دهخدا
ارسلان خان . [ اَ س َ ] (اِخ ) اول ایلکی . ابن علی مکنی به ابوالمنتصر، هفتمین از ایلک خانیّه ٔ ترکستان و او پس از شرف الدین طغان بن علی بحکومت رسید. در ترجمه ٔ تاریخ یمینی آمده : طغان خان را عمر به آخر رسید و روح او در جمله ٔ ارواح شهدا بجنةالمأوی ر...
-
ارسلان خان
لغتنامه دهخدا
ارسلان خان . [ اَ س َ ] (اِخ ) ثالث محمودبن سلیمان ، از ایلک خانیه ٔ سمت مغرب که پس از خضرخان ثانی بحکومت رسید. (طبقات سلاطین اسلام ص 122). و رجوع به آل افراسیاب و محمود ارسلان خان شود.
-
ارسلان خان
لغتنامه دهخدا
ارسلان خان . [ اَ س َ ] (اِخ ) ثانی ایلکی ملقب به شرف الدوله و مکنی به ابوشجاع . وی نهمین از ایلک خانیه ٔ ترکستان است که از حدود 421 تا 424 هَ . ق . حکومت کرده است . (طبقات سلاطین اسلام ص 122). و رجوع به تاریخ بیهقی چ فیاض ص 592 و رجوع به آل افراسیاب...
-
ارسلان خان
لغتنامه دهخدا
ارسلان خان . [ اَ س َ ] (اِخ ) عثمان . رجوع به عثمان بن ابراهیم و لباب الالباب ج 1 ص 44، 46، 171، 172، 222، 258، 302، 336، 348 شود.
-
ارسلان خان
لغتنامه دهخدا
ارسلان خان . [ اَ س َ ] (اِخ ) قیالیغ در عهد گورخان ، حاکم المالیغ و قیالیغ و فولادبود و شحنه ٔ گورخان با او در حکومت یار بود و چون دولت گورخان روی بتراجع نهاد و اصحاب اطراف ملک او دم عصیان زدند، سلطان ختن نیز با او یاغی شد. لشکر بجانب او کشید و از ا...
-
ارسلان خان
لغتنامه دهخدا
ارسلان خان . [ اَ س َ ] (اِخ ) نصرةالدین . رجوع به عثمان بن ابراهیم و ارسلان خان عثمان شود.
-
ارسلان خان
لغتنامه دهخدا
ارسلان خان . [ اَ س َ ](اِخ ) ابومنصور الاصم ّ. رجوع به ارسلان خان اول شود.