کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارسال شد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ارسال کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اودع
-
ارسال می کرد
فرهنگ واژههای سره
میفرستاد
-
batch transmission, batched transmission
ارسال دستهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ارسال بیوقفۀ مجموعهای از پیامها از پایانۀ مبدأ به پایانۀ مقصد، بیآنکه در حین ارسال، پیامی در مسیر برگشت مبادله شود
-
non-repudiation of sending
سلب انکار ارسال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] خدماتی برای آنکه فرستندۀ پیام نتواند ارسال پیام را انکار کند
-
sending-end impedance
رهبندی نقطۀ ارسال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی برق] رهبندی ورودی یک خط انتقال متـ . رهبندی رانشگاه driving-point impedance
-
کسی که جنس یا مالی بعنوانش ارسال شده
دیکشنری فارسی به عربی
مرسل يه
-
جستوجو در متن
-
اِبتعثَ
دیکشنری عربی به فارسی
عازم شد , ارسال شد , اعزام شد , روانه شد , فرستاده شد , مبعوث (فرستاده) شد
-
sent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارسال شد، فرستاده
-
cameograph
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تاریخ ارسال شد
-
بعثت
لغتنامه دهخدا
بعثت . [ ب ِ ث َ ] (ع اِمص ) بعثة. رسالت . فرستادگی و ارسال . (ناظم الاطباء). بعث . (فرهنگ نظام ).- بعث کردن ؛ برانگیختن . واداشتن : و تن خویش را بعث کن بفرهنگ و هنر آموختن . (ص 35 منتخب قابوسنامه ). و در باطن با اسکندر رومی یکی شد و او را بعث کرد ب...
-
هانی
لغتنامه دهخدا
هانی . (اِخ ) ابن مسعودبن عمرو الشیبانی . از روسا و پهلوانان عرب جاهلیت و فرمانده سپاه عرب در جنگ ذی قار بود. این جنگ بین سپاه کسری پادشاه ساسانی و چند قبیله از اعراب ، از جمله بنی شیبان ، بنی بکر و بنی تمیم در بیابان ذی قار واقع شد. توضیح اینکه خسرو...
-
باتویه
لغتنامه دهخدا
باتویه . [ ] (اِخ ) نام یکی از دو تن که بنابه امر خسروپرویز بدست باذان ، حاکم یمن برای دستگیری حضرت رسول به حجاز گسیل شدند: ... و پرویز [خسروپرویز] به ارتکاب آن سوء ادب [دریدن نامه ٔ حضرت رسول (ص )] قانع نگشته نشانی به باذان که از قِبَل او حاکم یمن ب...
-
مشتاق
لغتنامه دهخدا
مشتاق . [ م ُ ] (ع ص ) (از «ش و ق ») آزمند چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آرزومند. (مهذب الاسماء). آزمند به چیزی . آرزومند. و بسیار مایل و راغب و طالب و دارای شوق . (ناظم الاطباء). خواهان : سمن بوی آن سر زلفش که مشکین کرد آفاقش عجب نی ار تبت گردد ...
-
مرسلین
لغتنامه دهخدا
مرسلین . [ م ُ س َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مرسَل در حالت نصبی و جری (در فارسی رعایت این قاعده نشود). فرستاده شدگان . ارسال شدگان . فرستادگان . گسیل داشتگان : مدرس شد عباد مخلصین راسبق داد از حقیقت مرسلین را. عطار (اسرارنامه ). || پیغمبران . (ناظم الاطباء). ...
-
خلف
لغتنامه دهخدا
خلف . [ خ َ ل َ ] (اِخ ) نام او خلف بن احمد و او از پادشاهان سلسله ٔ صفاری است : پس از آنکه امیر ابوجعفر احمد کشته شد،پسرش امیر ابواحمد خلف بجای پدر نشست (سال 352 هَ .ق .). و خلف در امارت سیستان طاهربن علی تمیمی را که از طرف مادر به علی بن لیث برادر ...