کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نمره
واژهنامه آزاد
اَرزِه، به معنی شماره ای که برای ارزش گذاری به کارگرفته می شود.
-
ارذه
لغتنامه دهخدا
ارذه . [ ] (اِ)ارزه . بفارسی زفت رومی است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
ارزگر
لغتنامه دهخدا
ارزگر. [ اَ گ َ ] (ص مرکب ) رجوع به ارزه گر شود.
-
ثمرکاج
لغتنامه دهخدا
ثمرکاج . [ ث َ م َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ارزه .
-
ارجن
لغتنامه دهخدا
ارجن . [ اَ ج َ ] (اِ) درخت بادام تلخ را گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ).درخت ارزن . اَرزَه و آن درختی است سخت . اَرژَن . رجوع به ارژن و ارجان شود.
-
plasters
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلاستر، گچ، مشمع، ارزه، ضماد، مرهم، خمیر مخصوص اندود دیوار و سقف، گچ زدن، گچ مالیدن، ضماد انداختن، مشمع انداختن روی
-
plaster
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گچ، مشمع، ارزه، ضماد، مرهم، خمیر مخصوص اندود دیوار و سقف، گچ زدن، گچ مالیدن، ضماد انداختن، مشمع انداختن روی
-
ارزخ
لغتنامه دهخدا
ارزخ . [ اَ زَ ] (اِ) ظاهراً صورتی از ارزه کاه گل است : و هروقتی که آن صومعه را عمارت کردندی زمین او را ارزخ کردندی و زیر آن تخت را ارزخ کردندی . (اسرارالتوحید ص 291).
-
انداشگر
لغتنامه دهخدا
انداشگر. [ اَ گ َ] (ص مرکب ) کاهگل کننده . (فرهنگ خطی ). مخفف اندایشگراست که کاهگل و گلابه بر بام و دیوار مالنده باشد. (یادداشت مؤلف ). اندایشگر. ارزه گر. (از مؤید الفضلاء). گلابه و کاهگل مال و استاد گچ کار. (ناظم الاطباء).
-
ابهل هندی
لغتنامه دهخدا
ابهل هندی . [ اَ هََ ل ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شجرةاﷲ. دیودار. شجرةالجن . شجرة الاکله . مِداد. دیودارو. صنوبر هندی . شاخهای آن بشاخ زرنباد ماند و شیره ٔ آن به اسم شیر دیودار در فالج و صرع و لقوه سود دهد و هیچ داروی دیگر با او برابری نکند و سن...
-
علامة
دیکشنری عربی به فارسی
محک , نشان , عياري که از طرف زرگر يا دولت روي الا ت سيمين وزرين گذاشته ميشود , انگ , برچسب , اتيکت , متمم سند يا نوشته , تکه باريک , لقب , اصطلا ح خاص , برچسب زدن , طبقه بندي کردن , ارزه , نمره , نشانه , علا مت , داغ , هدف , پايه , نقطه , درجه , مرز ...
-
علک
لغتنامه دهخدا
علک . [ ع ِ ] (ع اِ) هر صمغی را گویند که آن را توان خایید، و بهترین وی علک رومی است که مصطکی باشد. (برهان ). هر صمغی که خاییده شود و سیلان نکند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). چیزی است که قابل مضغ باشد و از هم نپاشد، مانند سقز و مصطکی . (مخزن الاد...
-
ارژن
لغتنامه دهخدا
ارژن . [ اَ ژَ ] (اِ) ارزن . ارزه . ارجن . ارجَنک . ارجان . درختی است با چوبی سخت که از وی کمان سازند. نوعی بادام کوهی است . درختچه ای از نوع بادام وحشی در نقاط خشک کوهستانی حوالی طهران و فارس . بادِم . تنگرس . تنگس . بیو. بیف . بخورک . قسمی از درخت ...
-
قره آغاج
لغتنامه دهخدا
قره آغاج . [ ق َ رَ ] (اِخ ) نام یکی از بخشهای شهرستان مراغه در جنوب خاوری شهرستان . از شمال به بخش سراسکند، از جنوب به بخش تکاب ، از خاور به بخش مرکزی میانه ، از باختر به دهستان گاودول بخش مرکزی مراغه محدود است . موقع بخش کوهستانی معتدل مالاریائی اس...
-
حب الصنوبرالصغار
لغتنامه دهخدا
حب الصنوبرالصغار. [ ح َب ْ بُص ْ ص َ ن َ ب َرِص ْ ص ِ ] (ع اِ مرکب ) ثمر کاج . ارزه . تخم کاج . قضم قریش . صاحب اختیارات گوید: بپارسی تخم کاج خوانند و آن تخمی است مثلث الشکل در میان غلاف جوز کاج بود و در طعم مانند چلغوزه و طبیعت آن گرم و خشک است در د...