کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارزش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ارزش
/'arzeš/
معنی
۱. بها؛ قیمت.
۲. اهمیت.
۳. شایستگی.
۴. (اسم) (جامعهشناسی) معیارهای مشترک در جامعه برای ارزیابی مناسبات فرهنگی.
۵. (اسم) قدر؛ مرتبه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بها، ثمن، قیمت، مظنه، نرخ
۲. ارج، اهمیت
۳. اعتبار، سندیت
۴. استحقاق، شایستگی، قابلیت، لیاقت، منزلت
فعل
بن گذشته: ارزش گذارد
بن حال: ارزش گذار
دیکشنری
account, margin, merit, price, quality, rate, valuation, value, weight, worth
-
جستوجوی دقیق
-
ارزش
واژگان مترادف و متضاد
۱. بها، ثمن، قیمت، مظنه، نرخ ۲. ارج، اهمیت ۳. اعتبار، سندیت ۴. استحقاق، شایستگی، قابلیت، لیاقت، منزلت
-
ارزش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) 'arzeš ۱. بها؛ قیمت.۲. اهمیت.۳. شایستگی.۴. (اسم) (جامعهشناسی) معیارهای مشترک در جامعه برای ارزیابی مناسبات فرهنگی.۵. (اسم) قدر؛ مرتبه.
-
value 1
ارزش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] درجۀ تیرگی یا روشنی رنگ
-
ارزش
فرهنگ فارسی معین
(اَ زِ) (حامص .) 1 - بها، ارز، قیمت . 2 - قدر، شایستگی .
-
ارزش
لغتنامه دهخدا
ارزش . [ اَ زِ ] (اِمص ، اِ) اسم مصدر از ارزیدن . عمل ارزیدن . || قیمت . بها. (آنندراج ). ارز. ارج . آمرغ . || قدر. || برازندگی . شایستگی . زیبندگی . قابلیت . استحقاق . || اعتبار یک سند یا متاع . پولی که در سند نوشته شده .
-
ارزش
دیکشنری فارسی به عربی
شعر , غيمة , فائدة , کلفة
-
واژههای مشابه
-
archival value
ارزش آرشیوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] سودمندی یا اهمیت اسناد ازنظر پایداری به دلیل اطلاعات مدیریتی یا حقوقی یا تاریخی آنها
-
predictive value
ارزش اخباری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] توانایی یک آزمون در پیشآگهی و خبر دادن دربارۀ بیماری
-
ارزش انرژی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] ← ارزش کارمایهای
-
breeding value
ارزش بهنژادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ارزش فردی که با میانگین ارزش ژننمودی نُتاج خود ارزیابی میشود
-
protein value
ارزش پروتئین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] قابلیت پروتئین خوردهشده در ایجاد تراز نیتروژن، در مقایسه با پروتئین مبنا
-
ارزش ثابت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← ارزش سی
-
stumpage
ارزش دار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] قیمت درخت سرپا برحسب حجم در واحد سطح
-
biological value
ارزش زیستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] اندازۀ کمّی ارزش غذایی یک غذای پروتئینی در شرایطی که کیفیت پروتئین عامل محدودکننده باشد و نه مقدار آن