کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارزان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ارزان فروش
لغتنامه دهخدا
ارزان فروش . [ اَ ف ُ ] (نف مرکب ) که ارزان فروشد. فروشنده بقیمت مناسب . سهل البیع : به بازارگان گفت چندین مکوش به افزونی ای مرد ارزان فروش . فردوسی .ولیکن تو بستان که صاحب خرداز ارزان فروشان برغبت خرد.(بوستان ).
-
ارزان شدن
دیکشنری فارسی به عربی
رخص
-
تفریحگاه ارزان
دیکشنری فارسی به عربی
خطاف
-
جای ارزان
دیکشنری فارسی به عربی
معرض
-
ارزان فروشی
واژهنامه آزاد
عرضه و فروشی که به قیمت پایین تر از قیمت خرید یا بهای تمام شدۀ کالا و نازل تر از قیمت متعارف و تعادلی بازار انجام می گیرد. (مثال:ارزان فروشی هم قاعده دارد و طبق قانون مشمول جریمه نقدی است.) معادل Undercharge در انگلیسی.
-
خرید ارزان (باا)
دیکشنری فارسی به عربی
صفقة
-
مفت و ارزان/()ومجانی
لهجه و گویش تهرانی
ارزان
-
مفت و ارزان
فرهنگ گنجواژه
مجانی.
-
هتل ارزان با خدمات محدود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ← مهمانخانۀ ارزان با خدمات محدود
-
economy/limited-service hotel
مهمانخانۀ ارزان با خدمات محدود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مهمانخانهای که با بسنده کردن به ارائۀ سطحی از خدمات که تنها به رعایت پاکیزگی و دلپذیری و ارزانی اتاقها و تأمین نیازهای اولیۀ مهمانان تأکید دارد و تعرفهها را از 20 تا 50 درصد کاهش میدهد متـ . هتل ارزان با خدمات محدود
-
پارچه های پنبه ای ارزان قیمت
دیکشنری فارسی به عربی
قماش قطني
-
واژههای همآوا
-
عرضان
لغتنامه دهخدا
عرضان . [ ع ِ ] (اِخ ) دو وادی است در یمامة یکی عرض شَمام است و دیگری عرض حَجر. رجوع به معجم البلدان شود.
-
عرضان
لغتنامه دهخدا
عرضان . [ ع ِ / ع ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَریض . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عریض شود.
-
ار زان
لغتنامه دهخدا
ار زان . [ اَ ] (حرف ربط + حرف اضافه + صفت / ضمیر) مخفف ِ ((اگر از آن )). (مؤید الفضلاء).
-
أَرْضَعْنَ
فرهنگ واژگان قرآن
شير دادند