کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اردشیر چهارم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
رام اردشیر
لغتنامه دهخدا
رام اردشیر. [ م ِ اَ دَ ] (ترکیب اضافی ) طرب اردشیر. (از آنندراج ) (از انجمن آراء). بعضی گفته اند طرب اردشیر. چه ، رام و رامش بمعنی طرب است ، و در این تأمل است چه ، رام بمعنی شاد و خوش است نه شادی و خوشی . (از فرهنگ رشیدی ). || مسخر و فرمانبردار ارد...
-
کارنامه ٔ اردشیر
لغتنامه دهخدا
کارنامه ٔ اردشیر. [ م َ / م ِ ی ِ اَ دَ ] (اِخ ) رجوع به کارنامه ٔ اردشیر پاپکان شود.
-
مهران اردشیر
لغتنامه دهخدا
مهران اردشیر. [ م ِ اَ دَ ] (اِخ ) دهی است از بخش شمیران شهرستان طهران . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
اردشیر اول
لغتنامه دهخدا
اردشیر اول . [ اَ دَ / دِ رِ اَ وْوَ ] (اِخ ) (ساسانی ). رجوع به اردشیر بابکان شود.
-
اردشیر اول
لغتنامه دهخدا
اردشیر اول . [ اَ دَ / دِ رِ اَوْ وَ ] (اِخ ) هخامنشی . نام این شاه را چنین نوشته اند: در کتیبه های شاهان هخامنشی - اَرت َ خْشَثْرَ ، در نسخه ٔ بابلی کتیبه ها - اَرت َ خْشَت ْ سو بزبان عیلامی - اَرته خْچَرچَه ، به مصری (در روی گلدانی ) - اَرتَه خسَش ...
-
اردشیر بابک
لغتنامه دهخدا
اردشیر بابک . [ اَ دَ / دِ رِ ب َ ] (اِخ ) رجوع به اردشیر بابکان شود.
-
اردشیر بابکان
لغتنامه دهخدا
اردشیر بابکان .[ اَ دَ / دِ رِ ب َ ] (اِخ ) مؤسس سلسله ٔ ساسانی . شورش و اختلالی که در آغاز قرن سوم میلادی در ایالت پارس واقع شد انحطاط قدرت اشکانیان را در آن عهد آشکار میسازد ظاهراً هر شهری که تا اندازه ای قابل اعتنا بوده پادشاه کوچکی داشته است مهم...
-
اردشیر سوم
لغتنامه دهخدا
اردشیر سوم . [ اَ دَ / دِ رِ س ِوْ وُ ] (اِخ ) (هخامنشی ).نام و نسب : نام او اُخُس بود که تصور میکنند یونانی شده ٔ وهوک است ، وی پس از اینکه به تخت نشست ، خود را اردشیر نامید، اسم او را چنین نوشته اند: در کتیبه ٔ تخت جمشید، که از خود اوست ، ارت َ خْش...
-
استرآباد اردشیر
لغتنامه دهخدا
استرآباد اردشیر. [ اِ ت َ اَ دَ ] (اِخ ) رمسِن یا کرخای میشان .
-
استاد اردشیر
لغتنامه دهخدا
استاد اردشیر. [ اِ اَ دَ ] (اِخ ) شهری که طبق روایت به أمر اردشیر اول ساسانی بنا شد: از عمارت و شهرها که [اردشیر] کرد... استاد اردشیر، و هرمزد اردشیر. (مجمل التواریخ و القصص ص 62). در تاریخ حمزه بجای این نام «اشااردشیر» آمده است . (مجمل التواریخ ص 6...
-
بخت اردشیر
لغتنامه دهخدا
بخت اردشیر. [ ب َ ت ِ اَ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تخت اردشیر. نوایی از موسیقی . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به تخت اردشیر شود. در دو بیت ذیل از منوچهری تخت اردشیر باید بخت اردشیر باشد. (از یادداشت مؤلف در حاشیه ٔ نسخه ٔ منوچهری )...
-
بخت اردشیر
لغتنامه دهخدا
بخت اردشیر. [ ب ُ ت ِ اَ دِ ] (اِخ ) نام جایی در ساحل دریای فارس . کریستنسن گوید: بموجب روایت کارنامک اردشیر اول ، یک آتش ورهران در بخت اردشیر که در ساحل دریا بوده قرار دارد. (از مزدیسنا و ادب پارسی چ 1 ص 234).
-
اورمزد اردشیر
لغتنامه دهخدا
اورمزد اردشیر. [ م َ اَ دَ ] (اِخ ) هرمزاردشیر. شهری بوده در خوزستان که گویا هرمز اول پسر شاپور بنا نهاد یا تعمیر و تجدید کرد. بعدها این کلمه کوتاه گشت و هرمسیر گفته شد. همین شهر بقول مارکوارت نام هوچستان واجار (خوزستان بازار) هم داشته که سوق الاهواز...
-
بازار اردشیر
لغتنامه دهخدا
بازار اردشیر. [ رِ اَ دَ ] (اِخ ) صاحب نزهةالقلوب ذیل هشت موضع طرف جنوبیه آرد، به یمن ، اکنون تماشا میخوانند. از اقلیم اول است . بهمن بن اسفندیار ساخت . (از نزهةالقلوب چ 1331 ج 3 لیدن ص 253).
-
برکه ٔ اردشیر
لغتنامه دهخدا
برکه ٔ اردشیر. [ ب ِ ک َ ی ِ اَ دَ ] (اِخ ) نام شهری است از ولایت فارس . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). شهری است که اردشیر بابکان آن را بنا کرده است . یکی از شهرهای ششگانه ٔ اردشیر بابکان : دگر شارسان برکه ٔ اردشیرپر از باغ و پر گلشن و آبگیر.فردوسی...