کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اردبیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اردبیل
لغتنامه دهخدا
اردبیل . [ اَ دَ / دُ ] (اِخ ) ناحیه ایست واقع در بخش شرقی آذربایجان و آن از بالق چای (ماهی رود) مشروب میشود، مرکز آن شهر اردبیل واقع در 48 درجه و 2 دقیقه طول شرقی و 38 درجه عرض شمالی است در 1570گز ارتفاع . و فاصله ٔ آن تا سرحد قریب 40 هزار گز است . ...
-
اردبیل
واژهنامه آزاد
اردبیل:اردبیل یا «آرداویل» یا «آرتاویل» که هم اکنون نیز در میان تالشی زبانان ویلکیج (نمین) و آستارا، «آرداویل» یا «آرده ویل» گفته می شود، همان «شهر آردا» یا «شهر آرتا» معنا دارد. و «آرتا»، در باور ایرانیان باستان، قانون نظم و آفرینش در زمان پیش از آی...
-
واژههای مشابه
-
قلعه ٔ اردبیل
لغتنامه دهخدا
قلعه ٔ اردبیل . [ ق َ ع َ ی ِ اَ دَ ] (اِخ ) این قلعه مشتمل است به شهر اردبیل و دورش خندق گودی است دارای دیوارهای بلند و برجهای محکم . در زمان قدیم مقصرین را در این قلعه محبوس میساختند. (جغرافیای غرب ایران ).
-
جستوجو در متن
-
گنزق
واژهنامه آزاد
نام یک روستا در اردبیل
-
کیلانده
لغتنامه دهخدا
کیلانده . [ دِه ْ ] (اِخ ) نام محلی است کنار راه اردبیل و آستارا میان اردبیل و گناسه در219 هزارگزی تبریز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
گرجان
واژهنامه آزاد
گرجان روستایی است که در استان اردبیل، شهرستان اردبیل، بخش مرکزی، دهستان سَردابه قرار دارد.
-
مسجدلو
لغتنامه دهخدا
مسجدلو. [ م َ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هیر، بخش مرکزی شهرستان اردبیل . واقع در 24هزارگزی جنوب اردبیل و 6هزارگزی شمال راه شوسه ٔ خلخال به اردبیل . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
حکیم قشلاقی
واژهنامه آزاد
نام روستایی است در نزدیکی شهر سرعین استان اردبیل.
-
ویند
واژهنامه آزاد
روستایی است از توابع استان اردبیل شهرستان سرعین
-
طالش مکائیلو
لغتنامه دهخدا
طالش مکائیلو. [ ل ِ م َ ] (اِخ ) از ایلات اطراف اردبیل ، و مرکب از 600 خانوار است که در سه فرسخی اردبیل در قریه ٔ الچه مسکن دارند، ییلاق و قشلاق ندارند.
-
بوسجین
واژهنامه آزاد
از دو کلمه بو که مخفف شده ابو به معنی پدر می باشد و کلمه سجین که به معنی زندان است, گرفته شده است. نام روستایی است در 30 کیلومتری شهرستان اردبیل مرکز استان اردبیل.
-
گلی
لغتنامه دهخدا
گلی . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل که در 22هزارگزی خاور اردبیل و 3هزارگزی راه شوسه ٔ اردبیل به آستارا واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 888 تن است . آب آنجا از رودخانه تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و...
-
گوگرچین
لغتنامه دهخدا
گوگرچین . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نیر بخش مرکزی شهرستان اردبیل . واقع در 37هزارگزی باختر اردبیل و 12هزارگزی شوسه ٔ تبریز به اردبیل . کوهستانی و معتدل و سکنه ٔ آن 526 تن است . آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله ...