کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اردا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ایراف
لغتنامه دهخدا
ایراف . (اِخ ) نام پدر اردا است که اورا ارداویراف خوانند و پارسیان زردشتی او را حکیم مرتاض کامل دانند. (برهان ). رجوع به ارداویراف شود.
-
دره عشق
لغتنامه دهخدا
دره عشق . [ دَرْ رَ ع ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان پشتکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد. واقع در 38هزارگزی جنوب خاوری اردا و 30هزارگزی راه دوپلان . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
مبارک خواجه
لغتنامه دهخدا
مبارک خواجه . [ م ُ رَ خوا / خا ج َ ] (اِخ ) ششمین خاقان آق اردودر دشت قبچاق شرقی . از خاندان اردا که از 720 تا 745 حکومت کرده است . (از طبقات السلاطین ص 200 و 201).
-
ارتا
لغتنامه دهخدا
ارتا. [ اَ ] (اوستایی ، ص ) اَرْتَه . در اوستا و پارسی باستان بمعنی مقدس است مانند اَردا چنانکه در ارتخشثره (اردشیر) بمعنی شهریاری مقدس و ارته وهیشته (اردیبهشت ) بمعنی بهترین مقدس و نیز پیش از نام بعض ایرانیان قدیم می آمده است چنانکه ارتبان (اردوان )...
-
اردبیل
واژهنامه آزاد
اردبیل:اردبیل یا «آرداویل» یا «آرتاویل» که هم اکنون نیز در میان تالشی زبانان ویلکیج (نمین) و آستارا، «آرداویل» یا «آرده ویل» گفته می شود، همان «شهر آردا» یا «شهر آرتا» معنا دارد. و «آرتا»، در باور ایرانیان باستان، قانون نظم و آفرینش در زمان پیش از آی...
-
کوچی
لغتنامه دهخدا
کوچی . (اِخ ) دومین از خانان آق اردو از خاندان اردا (679-701 هَ . ق .). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). یکی از خانان آق اردو است که موفق شد نواحی غزنه و بامیان را که گاهی مطیع اولوس جغتای و زمانی به دست ایلخانان ایران بوده به تصرف خود بیاورد. (از طبقات ...
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) توقتمش یا توختامش یا تقتامیش . یکی از خانان آق اردو در دشت قبچاق شرقی از خاندان اردا. وی از 778 تا 799 هَ . ق . حکومت کرد. (از معجم الانساب زامباور ج 2 ص 366). در طبقات سلاطین اسلام بجای 799، 793 آمده است . رجوع به همی...
-
توقتمش
لغتنامه دهخدا
توقتمش . [ ] (اِخ ) غیاث الدین . یازدهمین از خاندان آق اردو، در دشت قپچاق شرقی و از خاندان اردا بود. او از سال 778 هَ .ق . تا 793 هَ . ق . حکومت داشت . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به طبقات سلاطین اسلام ترجمه ٔ اقبال ص 201، 206 و 336 و حبیب السیر ...
-
اردی
لغتنامه دهخدا
اردی . [ اَ/ اُ ] (اِ) مخفف اردی بهشت باشد. (جهانگیری ). و آن نام ماه دویم است از سال شمسی . (برهان ) : دی و بهمن و اردی و فرودین همیشه پر از لاله بینی زمین . فردوسی (از جهانگیری ).|| روز سیم ماه فارسی . || (اِخ ) فرشته ٔ مدبر کوهها. این کلمه در اوست...
-
قاسم هشترخانی
لغتنامه دهخدا
قاسم هشترخانی . [ س ِ هََ ت َ ] (اِخ ) نواده ٔ کوچک محمددر حدود سال 871 هَ . ق . / 1466م . سلسله ٔ خانان هشترخان را تشکیل داد. قاسم رئیس خاندان اردا یک شعبه از قبیله سیراردو بود. فرزندان او تا سال 962 هَ . ق ./ 1554 م . امارت داشتند و امیرکبیر مسکو ا...
-
شیبان
لغتنامه دهخدا
شیبان . [ ش َ ] (اِخ ) ابن جوجی بن چنگیز، خان مغول و مؤسس خاندان شیبان در قرن ششم هجری است . موقعی که «باتو» به مجارستان حمله برد (1140 م .) برادرش شیبان با او بود و چون از خود کفایت و لیاقت بروز داد، «باتو» نه تنها او را عنوان پادشاهی مجارستان - که...
-
افزون شدن
لغتنامه دهخدا
افزون شدن . [ اَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برکت . زیادت . ازدیاد. نماء. نمو. تمزن . (یادداشت دهخدا). توریم . ارباء. اکرا. اردا. تدریف . (تاج المصادر بیهقی ). ازدیاد. (المصادر زوزنی ). تشفیه . انفشاغ . تطاول . تمزن . کور. شِف ّ. شَف ّ. شفه . (منتهی الارب ) ...
-
ساسی بوقا
لغتنامه دهخدا
ساسی بوقا. (اِخ ) چهارمین تن از خانان آق اردو از خاندان «اردا» است که از709 هَ . ق . تا حدود 715 در دشت قبچاق شرقی حکومت میکرد. (از ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 206). در منتخب التواریخ معین الدین نطنزی «در ذکر شعبه ٔ سلاطین آق اورده » آمده : ...
-
ادرنه
لغتنامه دهخدا
ادرنه . [ اَ دِ ن َ ] (اِخ ) ولایتی از ولایات عثمانیه (ترکیه ٔ جدید) در روم ایلی از بخش ترکیه ٔ اروپا. در شمال آن امینه طاغ و خواجه بلقان و در مشرق آن بحر اسود و در جنوب ولایت آستانه و بحر مرمر یا داردانل و ارخبیل [ آرشی پل = گنگبار ] و در مغرب دسپتو...
-
خانان باتو
لغتنامه دهخدا
خانان باتو. [ ن ِ ] (اِخ ) قلمرو ایشان :دشت قبچاق غربی و مسکن قبایل گوگ اردو (1224 - 1359 م .). خاندان باتو بر قسمتی حق سلطنت یافته بودند که آن را خانات کبیر مغرب می گویند و تاریخ این قسمت بمناسبت دخالتی که در ترقی روسیه داشته مهم است . در ابتداء همی...