کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اردانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اردانه
لغتنامه دهخدا
اردانه . [ اَ ن َ / ن ِ ] (اِ) گلی است صحرایی که آنرا خیری برّی گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
خزاما
لغتنامه دهخدا
خزاما. [ خ َ ] (اِ) خیری صحرائی و آن رستنی باشد که به شیرازی اردانه گویند. اگر زن قدری از آن بر دارد آبستن شود . (برهان قاطع). خزامی .
-
خزامی
لغتنامه دهخدا
خزامی . [ خ ُ ما ] (ع اِ) گیاهی است که خیری دشتی گویند و آن خوشبوترین گلهاست . (از ناظم الاطباء). ریحان بدوی . اسطوخودوس . خیری البر. (یادداشت بخط مؤلف ). خیری بری . (بحر الجواهر). خزاما رجوع به خزاما شود. در اختیارات بدیعی آمده است : خزامی ،خیری اس...
-
جزیره ٔ مصر
لغتنامه دهخدا
جزیره ٔ مصر. [ ج َ رَ ی ِ م ِ ] (اِخ ) محله ای است به فسطاط (مصر) و بدان جهت آنرا جزیره گویند که رود نیل هنگام مد اطراف آنرا با آب احاطه میکند و از فسطاط جدا میسازد. این محل را بازار و جامع و منبر است و از تفرجگاههای مصریان محسوب میشود، زیرا باغ و بس...
-
ش
لغتنامه دهخدا
ش . (حرف ) حرف شانزدهم از الفبای فارسی و سیزدهم از حروف هجای عرب و بیست و یکم از حروف ابجد و در حساب ترتیبی نماینده ٔ عدد شانزده است و به حساب جُمَّل آن را به سیصد دارند. نام آن در فارسی و عربی شین است . در تهجی عبرانی که اصل تهجّی عربی است نام این ح...