کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارث بابا،ارث پدر(ی) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
ارث بابا،ارث پدر(ی)
لهجه و گویش تهرانی
میراث:()را خواستن =طلبکار بودن
-
جستوجو در متن
-
يُورَثُ
فرهنگ واژگان قرآن
از او ارث می برند (ارث تملک مال و يا هر چيز قابل انتفاعي است از کسي که قبلا او مالک بوده و با زوال او ، ملک او به ديگري منتقل شده. عبارت "وَإِن کَانَ رَجُلٌ يُورَثُ کَلَالَةً أَوِ ﭐمْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ " یعنی : اگر مرد يا زنى كه از او ارث...
-
حبوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حبوَة] (فقه) [قدیمی] ha(e,o)bve اشیای شخصی پدر، مانند سلاح، لباس، انگشتر، و قرآن که پس از مرگ او خارج از حدود ارث به پسر ارشد میرسد.
-
بابا
لغتنامه دهخدا
بابا. (اِ) پدر. اَب . باب . والد : هست مامات اسب و بابا خرتومشو تر چو خوانمت استر. سنائی .ز ابتدا سرمامک غفلت نبازیدم چو طفل زانکه هم مامک رقیبم بود و هم بابای من . خاقانی .من از شفقت پیربابای خویش فراموش کردم محابای خویش . نظامی .گفت بابا درست شد دس...
-
اصحاب فرایض
لغتنامه دهخدا
اصحاب فرایض . [ اَ ب ِ ف َ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اصحاب فروض . در نزد اهل فرایض عبارت از ورثه ای هستندکه برای آنان در قرآن یا سنت یا اجماع سهام معینی فرض شده است . کذا فی الشریفی و غیره . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به فرایض و ارث شود....
-
علقمه ٔ عبسی
لغتنامه دهخدا
علقمه ٔ عبسی .[ ع َ ق َ م َ ی ِ ع َ ب َ ] (اِخ ) ارث مخضرم . وی در واقعه ٔ فحل در اوایل فتح شام شرکت داشت . و چند بیت شعر نیز به او نسبت دهند. (از الاصابة ج 5 قسم سوم ص 111).
-
علی منجورانی
لغتنامه دهخدا
علی منجورانی . [ ع َ ی ِ م َ ] (اِخ ) ابن محمد منجورانی بلخی . وی از زاهدین و پارسایان منجوران بود و آن قریه ای است به بلخ . احمدبن سهل گوید که وقتی ابوعلی منجوزانی درگذشت ما برای تسلیت پسرش یعنی این علی بن محمد رفتیم و پس از دفن پدر، علی بن محمد لبا...
-
کَلَالَةً
فرهنگ واژگان قرآن
کسی که بی اولاد و پدر ومادر است - خواهر يا برادر تني يا نا تني - کل کساني که غير از پدر و مادر و فرزند از شخصي ارث مي برند(کلمه کلاله در اصل ، مصدر و به معناي احاطه است ،مجموع هر چيزي را هم که کُل ميخوانند ، براي اين است که به همه اجزا احاطه دارد ، ي...
-
وراثت
لغتنامه دهخدا
وراثت . [ وِ ث َ ] (از ع ، اِمص ) میراث گرفتن . وراثة. ارث بردن . مرده ریگ یافتن . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ) ارث بردگی . (ناظم الاطباء). ارث بری . (فرهنگ فارسی معین ). || انتقال حقوق مکتسبه وصفات مشخص شده در خون یک فرد به اعقاب . (فرهنگ فارسی م...
-
حبیب
لغتنامه دهخدا
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن ریاء (رباب )بن حذیفةبن مهشم بن سعیدبن سهم قرشی سهمی . او و برادرانش معمر و وائل از صحابه بودند و بیشتر رجال نویسان ایشان را فراموش کرده اند، ولیکن در خبر قوی که فاکهی و یعقوب بن شیبة و دار قطنی و جز ایشان از طریق حسین معلم آ...
-
میراث خوار
لغتنامه دهخدا
میراث خوار. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) میراث خوارنده . میراث خورنده . میراث خواره . میراث بر. ارث برنده . ارث بر. آنکه از میراث اقوام متوفای خود بهره برد. (از یادداشت مؤلف ). آنکه بعد از متوفی مستحق وراثت او باشد. (آنندراج ). مولی . (ترجمان القرآن جرجا...
-
سپوهین
واژهنامه آزاد
نام روستایی در راه قزوین،رازمیان که نزدیک به روستای کامان و علین است. شغل بیش تر مردم این روستا باغداری است. به این دلیل اهالی این روستا کشاورزی نمی کنند ، چون گراز ها زیاد هستند و تمامیمحصولات کشاورزیشان را می خورند ویا از بین می برند. اهالی شهر قزو...
-
طیبی
لغتنامه دهخدا
طیبی . [ ] (اِخ )(الََ ...) نامش حسین بن محمدبن عبداﷲ الطیبی . وی ازعلماء حدیث و تفسیر و بیان بود. ثروتی فراوان از ارث پدر و تجارت به دست آورده و تمامی را بمصارف خیریه رساند بحدی که در پایان عُمر فقیر و نیازمند شد. مردی فروتن و با ارباب بدعت سخت مخال...
-
رقبة
لغتنامه دهخدا
رقبة. [ رِ ب َ ] (ع مص ) یا رَقبَة. چشم داشتن و انتظار کردن کسی را: رقبه رقبةً و رقباناً و رقوباً و رقابةً و رقوباً و رَقَبَةً. (منتهی الارب ). چشم داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). چشم داشتن و انتظار کردن . (آنندراج ). کسی را چشم داشتن . (دهار) (از اقرب...