کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارتیاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارتیاء
لغتنامه دهخدا
ارتیاء. [ اِ ] (ع مص ) دیدن . || دانستن تدبیر امری را. || رأی دیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || تأمل کردن . || نگریستن در کاری .
-
واژههای همآوا
-
ارتیاع
لغتنامه دهخدا
ارتیاع . [ اِ ] (ع مص ) ترسیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). بترسیدن . (زوزنی ). خوف . هراس . ترس : و استکان و استرجع بعد ان ارتاع و تفجع. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 300). و سباشی تکین ، از ارتیاع اتباع ارسلان مکنت مقام و فرصت استجمام نیافت . (تر...
-
ارطیاء
لغتنامه دهخدا
ارطیاء. [ ] (اِ) بیونانی عنقود است . (فهرست مخزن الادویه ). رج-وع به ارطیس-ا ش-ود. || ارط__ی . بیونانی درخت غربست . (فهرست مخزن الادویه ).
-
جستوجو در متن
-
رای دیدن
لغتنامه دهخدا
رای دیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) صلاح دیدن . مصلحت دیدن . صلاح دانستن . مقتضی دیدن . مناسب تشخیص دادن . اندیشه و عقیده پیدا کردن . ارتاء. (تاج المصادر بیهقی ). ارتیاء. (تاج المصادر بیهقی ). نظر دادن : اگر رای بینی تو این کاروان بدروازه ٔ دژ کند ساروان . ...