کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارتکاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ارتکاب
/'ertekāb/
معنی
انجام دادن کاری ، بهویژه کاری نامشروع؛ سر زدن گناه از کسی؛ گناه کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اجرا، انجام، عمل، مبادرت، ورزیدن
دیکشنری
commission, perpetration
-
جستوجوی دقیق
-
ارتکاب
واژگان مترادف و متضاد
اجرا، انجام، عمل، مبادرت، ورزیدن
-
ارتکاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ertekāb انجام دادن کاری ، بهویژه کاری نامشروع؛ سر زدن گناه از کسی؛ گناه کردن.
-
ارتکاب
فرهنگ فارسی معین
( اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - انجام دادن . 2 - اقدام به کاری نامشروع کردن . 3 - کاری برخلاف قانون انجام دادن .
-
ارتکاب
لغتنامه دهخدا
ارتکاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کردن (گناه ، معصیت ). ورزیدن گناه و آنچه بدان ماند. گناه و آنچ بدان ماند کردن . (تاج المصادر بیهقی ). گناه و آنچه بدان ماند بکردن . (زوزنی ): ارتکاب ذنوب ؛ اتیان ذنوب . دستگیری حین ارتکاب . || پیوسته بودن در گناه و غیره . ...
-
ارتکاب
دیکشنری فارسی به عربی
التزام
-
واژههای مشابه
-
دست به ارتکاب … زد
دیکشنری فارسی به عربی
اِرْتکبَ
-
ورود بخانه ای درشب بقصد ارتکاب جرم
دیکشنری فارسی به عربی
سرقة
-
جستوجو در متن
-
committals
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارتکاب جرم، الزام، تعهد، سرسپردگی، حکم توقیف، ارتکاب
-
high crime, anticipatory crime, anticipatory offense, inchoate offense
جُرم سنگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حقوق] جرمی که ارتکاب آن باعث آسیب دیدن اخلاق عمومی شود و شامل یکی از سه جرمِ «شروع به ارتکاب جرم» و «توطئه/ دسیسهچینی» و «تحریک به ارتکاب جرم» است که اقداماتی برای ارتکاب سایر جرایم به شمار میروند
-
perpetration
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعمال، ارتکاب
-
perpetrations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعمال، ارتکاب
-
agent provocateur, inciting agent, provocateur2
مأمور تحریک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] فردی که برای شناسایی و دستگیری افراد مستعد ارتکاب جرم سیاسی یا اجتماعی وارد جمع آنها میشود و آنها را به ارتکاب جرم ترغیب میکند
-
technocrime
فنجُرم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] اقدامی مجرمانه که در ارتکاب آن از فنّاوریهای جدید و پیشرفته استفاده شود