کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارتياب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ارتياب
معنی
بي اعتمادي , بدگماني , سوء ظن , اعتماد نداشتن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارتياب
دیکشنری عربی به فارسی
بي اعتمادي , بدگماني , سوء ظن , اعتماد نداشتن
-
واژههای مشابه
-
ارتیاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ertiyāb شک کردن؛ در شک افتادن؛ شک پیدا کردن.
-
ارتیاب
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - 1 - (مص م .) کسی را متهم ساختن . 2 - (مص ل .) دچار شک و تردید گردیدن ، گمان داشتن .
-
ارتیاب
لغتنامه دهخدا
ارتیاب . [ اِ] (ع مص ) شک کردن . (منتهی الارب ). بشک شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). در شک افتادن . (غیاث اللغات ). بشک افتادن . گمان داشتن . (زمخشری ). شک . شبهه . ریب . ریبة. || تهمت کردن کسی را. (منتهی الارب ). || طریقه ٔ ارتیاب . رجوع به ارت...
-
جستوجو در متن
-
بی اعتمادی
دیکشنری فارسی به عربی
ارتياب
-
اعتماد نداشتن
دیکشنری فارسی به عربی
ارتياب
-
سوء ظن
دیکشنری فارسی به عربی
ارتياب , شک
-
بدگمانی
دیکشنری فارسی به عربی
ارتياب , سوء الظن , شک
-
تردید
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارتیاب، احتمال، تردد، حیرت، دودلی، ریب، شبهه، شک، ظن، وسواس ۲. دودل بودن، مردد بودن
-
اصحاب مانعه
لغتنامه دهخدا
اصحاب مانعه . [ اَ ب ِ ن ِ ع َ / ع ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیروان مکتب فلسفی شک و ارتیاب . مرتابین . شکاکون . و این اصطلاح ، یعنی اصحاب مانعه را فارابی بکار برده است .
-
دودلی
لغتنامه دهخدا
دودلی . [ دُ دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دودل . ارتیاب . شک ورزیدن . دودل بودن . دودله بودن . تردید. تردد. تعلل . شک . ذبذبة. تذبذب . شک و تردید. مردد بودن . (یادداشت مؤلف ) : ادبم مکن که خردم خللم مبین که خاکم ببر از نهاد و طبعم دودلی و ده زبان...
-
شک کردن
لغتنامه دهخدا
شک کردن . [ ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به شک افتادن . تردید کردن . خلاف یقین کردن . ارتیاب . مراء. ممارات . مریه . امتراء. بیقره . (از یادداشت مؤلف ) : هیچ شک می نکنم کآهوی مشکین تتارشرم دارد ز تو مشکین خط آهوگردن . سعدی .هر جای که بگذری بدان خوبی کس ش...
-
بشک شدن
لغتنامه دهخدا
بشک شدن . [ ب ِ ش َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ارتیاب . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). امتراء. (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). تماری . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). به تردید و دودلی افتادن . رجوع به شک شود.