کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارتعاش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ارتعاش
/'erte'āš/
معنی
۱. به لرزه درآمدن؛ لرزیدن؛ لرزش.
۲. (فیزیک) لرزش سریع جسم که مولد صوت میشود، مانند ارتعاش سیمها و تارهای آلت موسیقی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تزلزل، رعشه، لرز، لرزش، لرزه، نوسان
برابر فارسی
لرزش، لزرش، لرزه، لرزیدن، نوسان
فعل
بن گذشته: ارتعاش داد
بن حال: ارتعاش ده
دیکشنری
flutter, jar, pulsation, quaver, quiver, shiver, shudder, thrill, tremble, tremor, tremulousness, vibrancy, vibration
-
جستوجوی دقیق
-
ارتعاش
واژگان مترادف و متضاد
تزلزل، رعشه، لرز، لرزش، لرزه، نوسان
-
ارتعاش
فرهنگ واژههای سره
لرزش، لزرش، لرزه، لرزیدن، نوسان
-
ارتعاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'erte'āš ۱. به لرزه درآمدن؛ لرزیدن؛ لرزش.۲. (فیزیک) لرزش سریع جسم که مولد صوت میشود، مانند ارتعاش سیمها و تارهای آلت موسیقی.
-
vibration
ارتعاش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] فرایند دورهای یا حرکت خطی یک ذره یا جسم جامد کِشسان حول وضعیت تعادل
-
ارتعاش
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) جنبیدن ، لرزیدن . 2 - (مص م .) لرزاندن . 3 - (اِمص .) لرزه .
-
ارتعاش
لغتنامه دهخدا
ارتعاش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) لرزیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). ارتعاد. لرز. لرزه . رَجف . رجفه . زلزال . رِعدَه . با خود لرزیدن . (مؤید الفضلاء). با خویش لرزیدن . (آنندراج ): ارتعاش انگشتان : چون بدرد شرم گویم راز فاش چند از این صبر وزحیر...
-
ارتعاش
دیکشنری فارسی به عربی
ارتجف , اهتزاز , رعشة , قشعريرة , هزة
-
واژههای مشابه
-
torsional vibration, angular vibration
ارتعاش پیچشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] حرکت یک میله حول محور بلند خود در جهت حرکت عقربههای ساعت و خلاف آن
-
wagging vibration
ارتعاش جنبانکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] نوعی ارتعاش مولکولی که در آن دو پیوند از بیرون صفحه به آن سوی صفحه حرکت میکنند
-
bending vibration
ارتعاش خمشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ارتعاشی که نتیجۀ تغییر زاویۀ بین پیوندهاست
-
twisting vibration
ارتعاش رقاصکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] نوعی ارتعاش مولکولی که در آن گروهها بهصورت برونصفحهای، ولی در جهت عکس هم، مانند رقاصک ساعت حرکت میکنند
-
stretching vibration
ارتعاش کششی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ارتعاشی که نتیجۀ جابهجایی یعنی بلند و کوتاه شدن طول پیوندها در درون مولکول نسبت به وضعیت تعادلی آنهاست
-
period of vibration
دورۀ ارتعاش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مدتزمان لازم برای تحقق یک ارتعاش کامل
-
ارتعاش داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
تذبذب