کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارتزاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ارتزاق
/'ertezāq/
معنی
بهدست آوردن روزی؛ کسب روزی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اعاشه، امرارمعاش، روزیستانی، کسبروزی، معیشت
فعل
بن گذشته: ارتزاق کرد
بن حال: ارتزاق کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارتزاق
واژگان مترادف و متضاد
اعاشه، امرارمعاش، روزیستانی، کسبروزی، معیشت
-
ارتزاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ertezāq بهدست آوردن روزی؛ کسب روزی.
-
ارتزاق
فرهنگ فارسی معین
( اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) روزی گرفتن ، روزی یافتن . 2 - (مص م .) روزی دادن .
-
ارتزاق
لغتنامه دهخدا
ارتزاق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) روزی ستدن . (تاج المصادر بیهقی ). روزی بستدَن . (زوزنی ). روزی ستاندن . روزی یافتن . (منتهی الارب ). روزی جستن و در مثنوی ظاهراً بمعنی متعدّی آمده است : زانکه میکائیل از کیل اشتقاق دارد و کیّال شد در ارتزاق . مولوی .|| مرس...
-
واژههای مشابه
-
رِزق و ارتزاق
فرهنگ گنجواژه
معیشت.
-
جستوجو در متن
-
orthographizing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارتزاق کردن
-
orthographize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارتزاق کردن
-
نان و ناندانی
فرهنگ گنجواژه
محل ارتزاق.
-
اعاشه
واژگان مترادف و متضاد
ارتزاق، گذران، معاش، معیشت
-
باج خور
لهجه و گویش تهرانی
کسی که از درآمد فحشا ارتزاق کند،قواد
-
امرارمعاش
واژگان مترادف و متضاد
ارتزاق، تحصیلمعاش، روزیطلبی، کسبروزی، کسبمعاش، گذران، معاشجویی
-
مرده خور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عامیانه، مجاز] mordexor کسی که از طریق برگزاری مراسم کفنودفن و عزای اموات ارتزاق کند.
-
معیشت
واژگان مترادف و متضاد
۱. زندگانی ۲. ارتزاق، رزق، روزی، گذران، معاش