کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارتداء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارتداء
لغتنامه دهخدا
ارتداء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چادر بر خویشتن افکندن . ردا برافکندن . (زوزنی ). ردا برافکندن خویشتن را. (تاج المصادر بیهقی ). رداء بر دوش افکندن . چادر برافکندن زن . || حمیل انداختن . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
ارتداع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ertedā' بازایستادن و خودداری کردن از کاری.
-
ارتداع
لغتنامه دهخدا
ارتداع . [ اِ ت ِ ](ع مص ) آلوده شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). آلوده شدن بچیزی . (منتهی الارب ). || وازده شدن از کاری . (زوزنی ). از کاری بازایستادن . (تاج المصادر بیهقی ). بازایستادن . || برگردیدن . (منتهی الارب ). || بازداشته شدن (از کاری )....
-
جستوجو در متن
-
مرتدی
لغتنامه دهخدا
مرتدی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) رداپوشیده . (ناظم الاطباء). چادر برافکنده . (آنندراج ). عبا یا چادر پوشیده .نعت فاعلی است از ارتداء : به رداء کفر مرتدی شده و مرتد گشته . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 272).
-
ردا
لغتنامه دهخدا
ردا. [رِ ] (از ع ، اِ) مخفف رداء. بالاپوش و عبا و خرقه . (ناظم الاطباء). آنچه روی لباس ها پوشند همچون جبه و عباءة (عباء). (از اقرب الموارد). چادر و هر لباسی که همه ٔ بدن را بپوشاند. (ناظم الاطباء). چادر که بر دوش گیرند. (غیاث اللغات از منتخب اللغات )...