کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اربع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بسائط
لغتنامه دهخدا
بسائط. [ ب َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ بسیط. (غیاث ) (آنندراج ) (دزی ج 1).- بسائط اربع ؛ مراد از بسائط اربع عناصر خاک وباد و آتش و آب است . (غیاث ).
-
صدپایه
لغتنامه دهخدا
صدپایه . [ ص َ ی َ / ی ِ] (اِ مرکب ) هزارپا. ام اربع و اربعین . جانوری است دارای سَم . (المنجد). هزارپا. رجوع به هزارپا شود.
-
اربعه
فرهنگ فارسی معین
(اَ بَ عَ) [ ع . اربعة ] ( اِ.) 1 - اربع ، چهار. 2 - چهار مرد. 3 - چهارگانه .
-
طبایع
لغتنامه دهخدا
طبایع. [ طَ ی ِ ](ع اِ) رجوع به طبائع و شواهد طبایع در آنجا شود.- طبایع اربع ؛ چهار عنصر آب ، آتش ، باد و خاک .
-
چهار شدن
لغتنامه دهخدا
چهار شدن . [ چ َ / چ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دو به اضافه ٔ دو گشتن . اربع شدن . ارباع . (تاج المصادر بیهقی ).
-
چارآخشیج
لغتنامه دهخدا
چارآخشیج . (اِ مرکب ) چارعنصر (آب و باد و خاک و آتش ). اربع عناصر است و آخشیج بمعنی یک عنصر آید. (آنندراج ). عناصر اربعه . (ناظم الاطباء).
-
ام ثلاث
لغتنامه دهخدا
ام ثلاث . [ اُم ْ م ِ ث َ ] (ع اِ مرکب ) مرغ قطا. (المرصع). || مادری که سه شکم زاییده باشد. بعد از آن ام اربع گفته نمیشود بلکه ام رابع و ام خامس می گویند. (از المرصع).
-
حریری
لغتنامه دهخدا
حریری . [ ح َ ] (اِخ ) سعیدبن ایاس . از تابعان است . مستوفی گوید: در سنه ٔ اربع و اربعین و مائة ( 144 هَ . ق .) نماند. (تاریخ گزیده ص 247).
-
مهزلة
لغتنامه دهخدا
مهزلة. [ م ُ زِ ل َ ] (ع ص ) تأنیث مهزل . لاغرکننده . و یقال : ان له (لقیقهن ) قوة مهزلة للسمان اذا شرب منه وزن اربع دوانق . (ابن البیطار).
-
اسود
لغتنامه دهخدا
اسود. [ اَ وَ ] (اِخ ) ابن زیدبن قیس . وی صاحب عبداﷲ، و صائم الدهر و قائم اللیل بود و در سنه ٔ اربع و سبعین (74 هَ . ق .). درگذشت . (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 244).
-
چهارمقاله
لغتنامه دهخدا
چهارمقاله . [چ َ / چ ِ م َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) اربع مقالات . که مقاله چهار دارد. || (اِخ ) نام کتابی از بطلمیوس . رابوعا . || نام کتاب نظامی عروضی سمرقندی . (یادداشت مؤلف ).
-
رباع
لغتنامه دهخدا
رباع . [ رُ ] (ع اِ) چهارچهار. (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن ). چهارگان . (آنندراج ). چهارگان ، و آن معدول است از اربعةاربعة، و از اینروست که صرف آن ترک شده است ، و اعمش رُبَع بجای رباع خوانده است . (از منتهی الارب ). معدول است از اربعةاربعة با تکرار...
-
قریه ٔ ارباع
لغتنامه دهخدا
قریه ٔ ارباع . [ ق َرْ ی َ / ی ِ ی ِ اَ ] (اِخ ) یاقریه ٔ اربع (شهر اربع)، و آن شهری است که مردی اربعنام آن را بنیاد نهاد، و در تقلید مذکور است که این شهر مختص چهار نفر بود یعنی ابراهیم و اسحاق و یعقوب و آدم ، و اسم معروف آن جرون بود. (سفر پیدایش 23:...
-
دری
لغتنامه دهخدا
دری . [ دُرْ ری ] (اِخ ) (ضیاءالدین ...) دانشمند و حکیم ایرانی (متوفی به سال 1334 هَ . ش . در تهران ). او در آراء و عقاید ارسطو، افلاطون ، ابن سینا و صدرالدین شیرازی مطالعات بسیار داشت و از آثار او کنزالحکمة است که ترجمه و شرح نزهةالارواح شهرزوری است...
-
ذنابی
لغتنامه دهخدا
ذنابی . [ ذُ با ] (ع اِ) دنب طائر.دم مرغ . دنب خروس . و آن ِ هر مرغی . (مهذب الاسماء). || دمغزه . || سپس روندگان . || آب که از بینی شتر فرود آید. || هریک از چهار پر است در بال مرغان پس از خوافی . و فی جناح الطائر اربع ذنابی بعد الخوافی . (تاج العروس ...