کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
aranzada
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آران زاده
-
Aran Islands
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جزایر اران
-
آلان
فرهنگ نامها
(تلفظ: ālān) (= الان ، اران) [اران /arrān/ = آران ، آلان و الان : آر (= آریا) + ان (پسوند مکان)] ، روی هم به معنی سرزمین آریاییها ؛ نام سرزمینی در شمال غربی ایران که روسها به آن نام آذربایجان را دادهاند ؛ اعراب نام پارسی این شهر (آران) را تغییر دا...
-
وادار
واژهنامه آزاد
ساکت شو (آران و بیدگل).
-
عقنة
لغتنامه دهخدا
عقنة. [ ع َ ق َ ن َ ] (اِخ ) قلعه ای است به اران . (منتهی الارب ). نام قلعه ای است در اَرّان از نواحی جَنْزة (گنجه ). (از معجم البلدان ).
-
دومیس
لغتنامه دهخدا
دومیس . (اِخ ) ناحیه ای است به اران . (منتهی الارب ). نام ناحیه ای به اران میان بردعه و دبیل . (یادداشت مؤلف ).
-
خرسان
لغتنامه دهخدا
خرسان . [ خ َ ](اِخ ) نام ناحیتی است به آران . (از حدود العالم ).
-
دبیل
لغتنامه دهخدا
دبیل . [ دَ ] (اِخ ) دوین . از قرای ارمینیه شهریست به ارمنستان متاخم به اران . (معجم البلدان ). نام شهری به اران . رجوع به دائرةالمعارف فارسی شود.
-
الانی
لغتنامه دهخدا
الانی . [ اَ ] (ص نسبی ) نسبت است به الان ، اران : الانی سواری فرنجه بنام هنرها نموده بشمشیر و جام . نظامی .رجوع به الان و اران شود.
-
آذربایجان
لغتنامه دهخدا
آذربایجان . [ ذَ ] (اِخ ) نامی است که امروز بولایت ارّان (جزئی از آذربایجان قدیم ) داده اند.
-
لصوب
لغتنامه دهخدا
لصوب . [ ل َ ] (اِخ ) شهری است نزدیک بردعه از سرزمین ارّان . (از معجم البلدان ).
-
ارن
لغتنامه دهخدا
ارن . [ اُ رُ ] (ع اِ) ج اِران . || ج ِ اَرون .
-
ارین
لغتنامه دهخدا
ارین . [ اَ ] (ع مص ) شادی . شادان شدن . اَرن . اِران . (منتهی الارب ).
-
جاربرد
لغتنامه دهخدا
جاربرد. [ ب َ ] (اِخ ) قلعه ای از مضافات اران است . و رجوع به جاربردی شود.
-
جاری برد
لغتنامه دهخدا
جاری برد. [ ] (اِخ ) قلعه ای از مضافات ارّان است . رجوع به جاربردی شود.