کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اراقة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اراقة
لغتنامه دهخدا
اراقة. [ اِ ق َ ] (ع مص ) اِراقت . ریختن . بریختن . ریختن مایع. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ریختن آب و آنچه به آن ماند. (مؤید الفضلاء). ریختن خون و آب و مانند آن . صَب ّ. هِراقَة. اِهراق .- اراقت دماء ؛ سفک دماء : به اراقت دماء و افاتت ذماء، باک ...
-
واژههای مشابه
-
اراقه
فرهنگ فارسی معین
(اِ قِ) [ ع . اراقة ] نک اراقت .
-
واژههای همآوا
-
عراقة
لغتنامه دهخدا
عراقة. [ ع ُ ق َ ] (ع اِ) آب صافی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || باران بسیار. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
اراقت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اراقة] ‹اراقه› [قدیمی] 'erāqat ۱. ریختن آب، خون، یا مایع دیگر؛ ریختن.۲. ادرار کردن.
-
اراقت
فرهنگ فارسی معین
(اِ قَ) [ ع . اراقة ] 1 - (مص م .) ریختن آب یا مایعات . 2 - (مص ل .)شاشیدن .
-
اراغة
لغتنامه دهخدا
اراغة. [ اِ غ َ] (ع مص ) طلب کردن . جُستن . خواستن (چنانکه صید را):ارغت الصید. ماذا تریغ؛ ای ماترید. (تاج العروس ).
-
جستوجو در متن
-
هراقة
لغتنامه دهخدا
هراقة. [ هَِ ق َ ] (ع مص ) لغتی است در اراقة. (منتهی الارب ). ریختن آب و خون و جز آن . (منتهی الارب ). و اصل آن اِراقة است . (از اقرب الموارد). رجوع به اراقة شود. || فرود آمدن اول شب . (منتهی الارب ).
-
اهراق
لغتنامه دهخدا
اهراق . [ اِ ] (ع مص ) ریختن آب و خون و جزآن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ریختن آب . (آنندراج ). صب . اراقه . ریختن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).- اهراق دم ؛ ریختن خون . اراقة دم .
-
هنارة
لغتنامه دهخدا
هنارة. [ هَِ رَ ] (ع مص ) به معنی انارة، مثل اراقة و هراقة. (منتهی الارب ). رجوع به انارة شود.
-
اراقت
فرهنگ فارسی معین
(اِ قَ) [ ع . اراقة ] 1 - (مص م .) ریختن آب یا مایعات . 2 - (مص ل .)شاشیدن .
-
مراق
لغتنامه دهخدا
مراق . [ م ُ ] (ع ص ) ریخته شده . (ناظم الاطباء): اراق الشی ٔ؛ صبه ؛ فالشی ُٔ مراق . (متن اللغة). رجوع به اراقة شود.
-
ذیابیطس
لغتنامه دهخدا
ذیابیطس . [ ] (معرب ، اِ) [ از یونانی دیابین ] ذیابیطوس . دولاب . دولابیة. (منتهی الارب ). زلق الکلیة. برکاریه . (بحر الجواهر). دیابیطس . و بعضی آنرا مرادف سلس البول گفته اند و بعضی گویند ذیابیطس بیماری باشد مانا بسلس بول و فرق میان آن دو آن است که د...