کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اراط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اراط
لغتنامه دهخدا
اراط. [ اَ طِن ْ ] (ع اِ) ج ِ اَرطاة.
-
اراط
لغتنامه دهخدا
اراط. [ اُ ] (اِخ ) آبی است از آبهای بنی نُمیر. || ذواراط؛ وادئی است بنی اسد را قرب لغاط. || ذواراط؛ وادیی است بین قطیّات و حفیرة خالد. || ذواراط؛ وادیی است در بلاد بنی اسد. || اراط موضعی است بیمامه . (معجم البلدان ).
-
واژههای همآوا
-
عرات
لغتنامه دهخدا
عرات . [ ع َرْ را ] (ع ص ) درخشنده و لرزنده و جنبنده از نیزه و برق . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
عرات
لغتنامه دهخدا
عرات . [ ع ُ ] (ع ص ، اِ) برهنگان . ج ِ عاریة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به عراة شود.
-
ارات
لغتنامه دهخدا
ارات . [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اِرَة.
-
ارات
لغتنامه دهخدا
ارات . [ اِ ت ُ ] (اِخ ) یکی از موزهای نه گانه ٔ یونان باستان ، دختر زاوش و منِمُسین . وی مظهر شعر غنائی و مراثی است . وی را با چنگی در دست تجسیم کنند.
-
جستوجو در متن
-
اراطی
لغتنامه دهخدا
اراطی . [ اُ طا ] (اِخ ) بعضی اُراط نیز گویند و آن آبیست در شش میلی هاشمیة در مشرق خزیمیة واقع در راه حاج ّ. و یوم اراطی از ایام عربست . (معجم البلدان ).
-
ارطاة
لغتنامه دهخدا
ارطاة. [ اَ ] (ع اِ) یک ارطی . (منتهی الأرب ). یک بن ارطی . یک بنه ٔ ارطی . || درخت سنجد. (مهذب الاسماء) (ربنجنی ). ج ، اَراطی ، اراط، ارطیات .
-
ذواراطی
لغتنامه دهخدا
ذواراطی . [ اُ طا ] (اِخ ) نام محلی است از دیارعرب . یا نام آبی . و بدانجا جنگی میان بنوحنیفة و حلفای او از بنی جعدة در مقابل بنوتمیم بوقوع پیوسته است . و آن جنگ را یوم ذواراطی و یوم اراط نیز نامند. عمروبن کلثوم گوید : و نحن الحابسون بذی اراطی تسف ال...