کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارائه دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
calling name delivery, CNAM
خدمات ارائۀ نام تماسگیرنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] امکانی برای دریافت تاریخ و زمان و شماره و نام تماسگیرنده از طریق دستگاه مشترک متـ . خدمات ارائۀ نام برخوان
-
جستوجو در متن
-
renders
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارائه می دهد، ارائه دادن، دادن، تحویل دادن، تسلیم داشتن، ترجمه کردن، در اوردن
-
إراءَة
دیکشنری عربی به فارسی
نماياندن , نشان دادن , نمايش دادن , در معرض ديد ديگران قرار دادن , ارائه دادن
-
exhibiting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمایشگاه، نمایش دادن، ارائه دادن، ابراز کردن، در معرض نمایش قرار دادن
-
exhibited
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به نمایش گذاشته، نمایش دادن، ارائه دادن، ابراز کردن، در معرض نمایش قرار دادن
-
render
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رندر کردن، ارائه دادن، دادن، تحویل دادن، تسلیم داشتن، ترجمه کردن، در اوردن
-
ایفاد
واژهنامه آزاد
اعزام کردن، ارائه دادن
-
propounded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد شده است، مطرح کردن، پیشنهاد کردن، طرح کردن، ارائه دادن، تقدیم کردن، رواج دادن
-
propone
دیکشنری انگلیسی به فارسی
propope، پیشنهاد کردن، ارائه دادن
-
propones
دیکشنری انگلیسی به فارسی
propones، پیشنهاد کردن، ارائه دادن
-
proponing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
proponing، پیشنهاد کردن، ارائه دادن
-
proponed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
proponed، پیشنهاد کردن، ارائه دادن
-
propounds
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد میکنم، مطرح کردن، پیشنهاد کردن، طرح کردن، ارائه دادن، تقدیم کردن، رواج دادن
-
produces
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تولید می کند، تولید کردن، ارائه دادن، زاییدن، بسط دادن، ایجاد کردن، عمل اوردن، ساختن
-
produce
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تولید کردن، محصول، فرزند، ارائه دادن، زاییدن، بسط دادن، ایجاد کردن، عمل اوردن، ساختن