کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اذواء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اذواء
لغتنامه دهخدا
اذواء. [ اَذْ ] (ع اِ) ج ِ ذو.
-
اذواء
لغتنامه دهخدا
اذواء. [ اِذْ ] (ع مص ) پژمرده کردن . خوشانیدن . پژمرانیدن . پلاسانیدن ، چنانکه گرما تره یعنی بقل را.
-
واژههای مشابه
-
اذواء یمن
لغتنامه دهخدا
اذواء یمن . [ اَذْ ءِ ی َ م َ ] (اِخ ) نام منزلتی در یمن دون تبابعه ، و جمع آن ذَوون و اذواء است از آنرو که لقب ایشان مبدو به ذو باشد چون : ذوالمنارو ذوالأعواد و ذویزن و ذوجدن و ذونواس و ذوانواح .
-
واژههای همآوا
-
اظواء
لغتنامه دهخدا
اظواء. [ اَظْ ] (ع اِ)ج ِ ظاء، از حروف تهجی بر تذکیر و ج ِ آن بر تأنیث ظاآت است . (از ذیل اقرب الموارد). رجوع به ظاء شود.
-
اظواء
لغتنامه دهخدا
اظواء. [ اِظْ ] (ع مص ) گول گردیدن . (ناظم الاطباء). اظواء مرد؛ احمق شدن وی . (از متن اللغة).
-
اضواء
لغتنامه دهخدا
اضواء. [ اَض ْ ] (ع اِ) ج ِ ضَوء و ضوء. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (دهار).- اضواء مجرد ؛ در تداول حکمت اشراق که فلسفه ٔ مبتنی بر نور و ظلمت و نور انوار و انوار قاهر و جز اینهاست این اصطلاح بکار میرود، چنانکه شیخ اشراق گوید: ظلال و اضواء مجرد، نور ...
-
اضواء
لغتنامه دهخدا
اضواء. [ اَض ْ وَءْ ] (ع ن تف ) اضوء. روشن تر. باروشنایی تر. (ناظم الاطباء): اجلی من الدرر علی نحور الحرائر و اضواء من دراری النجوم الزواهر. (محمدبن نصربن منصور) (از تاریخ بیهق ).- امثال : اضوء من ابن ذکاء . اضوء من الصبح .اضوء من النهار . (یادداشت...
-
اضواء
لغتنامه دهخدا
اضواء. [ اِض ْ ] (ع مص ) اضواء مرد؛ باریک شدن وی . ضعیف شدن . (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ). باریک شدن و سست گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || اضواء زن ؛ آوردن فرزندی لاغر و نزار.(از اقرب الموارد). فرزند ضعیف زادن . (تاج المص...
-
اضواع
لغتنامه دهخدا
اضواع . [ اَض ْ ] (ع اِ) ج ِ ضُوَع و ضِوَع . (تاج العروس ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ج ِ ضوع ، مرغی است از مرغان شب یا آن شوات است یا بوم نر که همه شب بانگ کندو آنرا چوکک هم گویند یا مرغی است سیاه مانند زاغ پاکیزه گوشت . (آنندراج ). رجوع به ضُوَ...
-
ازواء
لغتنامه دهخدا
ازواء. [ اَزْ ] (ع اِ) اَزْو. ج ِ زای یا زای اخت راء.
-
ازواء
لغتنامه دهخدا
ازواء. [ اِزْ ] (ع مص ) آمدن و با خود دیگری راآوردن . آمدن و با خود دیگری داشتن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
ذوقنیان
لغتنامه دهخدا
ذوقنیان . (اِخ ) ظاهراً یکی از اذواء حمیر پدر علقمةبن ذوقنیان که او نیز از اذواء و ملک حمیر است .