کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اذن الحمار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اذن القاضی
لغتنامه دهخدا
اذن القاضی . [ اُ ذُ نُل ْ ] (ع اِ مرکب ) اذن القسیس . و بعضی گفته اند که آن نوعی از همیشک جوان باشد. رجوع به آذان القاضی و آذان القسیس شود.
-
اذن القسیس
لغتنامه دهخدا
اذن القسیس . [ اُ ذُ نُل ْ ق ِس ْ سی ] (ع اِ مرکب )اذن القاضی . رجوع به آذان القسیس و آذان القاضی شود.
-
اصل اذن
لغتنامه دهخدا
اصل اذن . [ اَ ل ِ اُ ذُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اصل الاذن شود.
-
ام اذن
لغتنامه دهخدا
ام اذن . [ اُم ْ م ُ اُ ذُ ] (اِخ ) محلی است در سماوه که از آنجا سنگ آسیا می آورند. (از معجم البلدان ) (از مراصد الاطلاع ).
-
اذن طلبیدن
دیکشنری فارسی به عربی
استئذان
-
غدد خلف اذن
لغتنامه دهخدا
غدد خلف اذن . [ غ ُ دَ دِ خ َ ف ِ اُ ذُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غدد بناگوشی . رجوع به غدد بناگوشی شود.
-
جستوجو در متن
-
سنفیتون
لغتنامه دهخدا
سنفیتون . [ ] (ع اِ) جماجم . آذان الحمار. اذن الحمار. (از دزی ج 1 ص 694).
-
حمار
لغتنامه دهخدا
حمار. [ ح ِ ] (ع اِ) خر. (منتهی الارب ). حیوان اهلی معروفی است و قسمی از آن وحشی است و آنرا حمار وحش خوانند. الاغ . درازگوش : نرم و تر گردد و خوشخوار و گوارنده خار بیطعم که در کام حمار آید. ناصرخسرو.سر ز کمند خرد چگونه کشم فضل خرد داد بر حمار مرا. نا...
-
جابر
لغتنامه دهخدا
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن حیان . قفطی آرد: جابربن حیان الصوفی الکوفی از متقدمین در علوم طبیعی است و بخصوص در علم کیمیا ماهر بودو تألیفات بسیار و مصنفات مشهوری در آن علم دارد معذلک بر بسیاری از علوم فلسفی مطلع بوده است و از پیروان علم معروف به علم باط...