کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اذنة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اذنة
لغتنامه دهخدا
اذنة. [ اَ ذَ / ذِ ن َ ] (اِخ ) بقول سکونی کوهی است برابر توزکه آنرا غمر شرقی توز گویند و چون از آن بگذرند بکوهی در مشرق آن رسند که آنرا هم اَذَنة نامند و سپس آن کوهی است که حبشی نام دارد. (معجم البلدان ). || نصر گوید آذنة خیالی است از اخیله ٔ حمی فی...
-
اذنة
لغتنامه دهخدا
اذنة. [ اَ ذَ ن َ ] (اِخ ) شهری و نیز ناحیتی که این شهر مرکز آنست بجنوب شرقی آسیةالصغری که آنرا ترکان آطنه و اَدَنه گویند. و آن و مجموع آن ولایت در دولت عثمانی دارای چهار لواء بود: اذنة و القوزان و ایج ایل و بیاس و قضاهای آن 16 و مساحت وی 36997 هزار ...
-
اذنة
لغتنامه دهخدا
اذنة. [ اَ ذَ ن َ ] (ع اِ) برگدانه . (منتهی الارب ). وَرَق ُالحَب . || بچگان شتران و گوسفندان . || طعام لااَذَنَةَ لها؛ طعامی که رغبت بدان نباشد. || گیاه خشک . ج ، اُذَن .
-
اذنة
لغتنامه دهخدا
اذنة. [ اُ ذَ ن َ ] (ع ص ) آنکه هرچه شنود تصدیق کند. آنکه همه را راستگوی پندارد. آنکه بقول هر کس باور کند. خوش باور.
-
واژههای مشابه
-
إِذْنِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
اجازه اش
-
واژههای همآوا
-
أَذِنَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
اجازه داد
-
أَذِنتَ
فرهنگ واژگان قرآن
اجازه دادي
-
اظنة
لغتنامه دهخدا
اظنة. [ اَ ظِن ْ ن َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ظنین . (ناظم الاطباء). رجوع به ظنین و اَظِنّاء شود.
-
جستوجو در متن
-
آذرم
لغتنامه دهخدا
آذرم . [ ذَ ] (اِخ ) نام قریه ای از قرای اذنه .
-
اذن
لغتنامه دهخدا
اذن . [ اُ ذَ ] (ع اِ) ج ِ اَذَنة.
-
برگدانه
لغتنامه دهخدا
برگدانه . [ ب َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) أذَنة. ورق الحب ، و آن برگ اولی است که از دانه سر زند. (یادداشت دهخدا).
-
اذنی
لغتنامه دهخدا
اذنی . [ اَ ذَ ] (ص نسبی ) منسوب به اَذَنَة، از مشاهیر بلدان ساحل شام قرب طرسوس وجماعتی از علماء از آن جای برخاسته اند. (سمعانی ).