کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اذله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اذله
/'azelle/
معنی
۱. [جمعِ ذلیل] = ذلیل
۲. [جمعِ ذلول] = ذلول
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اذله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اذلّة] [قدیمی] 'azelle ۱. [جمعِ ذلیل] = ذلیل۲. [جمعِ ذلول] = ذلول
-
اذله
فرهنگ فارسی معین
(اَ ذِ لِّ) [ ع . ] (ص .) 1 - جِ ذلیل ؛ ذلیل شدگان . 2 - جِ ذلول ؛ نرم دلان .
-
اذله
لغتنامه دهخدا
اذله . [ اَ ذِل ْ ل َ ] (ع ص ،اِ) ج ِ ذلول . نرم شوندگان . || نرم دلان . || ج ِ ذلیل . خوارشدگان . خواران . ذلیل شدگان .
-
واژههای مشابه
-
أَذِلَّة
فرهنگ واژگان قرآن
ذليلان
-
آذله
واژهنامه آزاد
āzela (آذِلَه ) پهن خشک گاو که برای سوخت استفاده می شود ... آذله وُرچین ā.vorčin کنایه از شخصی که از روی فقر پهن های خشک شده را جمع آوری می کند ...
-
واژههای همآوا
-
عضله
واژگان مترادف و متضاد
گوشت، ماهیچه
-
عضله
فرهنگ واژههای سره
ماهیچه
-
عضله
فرهنگ فارسی معین
(عَ ضُ لَ یا لِ) [ ع . عضلة ] (اِ.) ماهیچه .
-
ازله
لغتنامه دهخدا
ازله . [ ] (اِ) (اصطلاح حفاران )صد ذراع مُکَسَّره ، و مثال آن ده ذراع طول در دو ذراع عرض در پنج ذراع عمق است که صد ذراع مُکسره شود.
-
عضله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عضَلَة، جمع: عَضَلات] (زیستشناسی) 'azole گوشت بدن که پیچیده و مجتمع باشد؛ ماهیچه؛ مایچه.
-
أَضَلَّهُ
فرهنگ واژگان قرآن
گمراهش کرد
-
آذله
واژهنامه آزاد
āzela (آذِلَه ) پهن خشک گاو که برای سوخت استفاده می شود ... آذله وُرچین ā.vorčin کنایه از شخصی که از روی فقر پهن های خشک شده را جمع آوری می کند ...