کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اذخر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اذخر
/'azxar/
معنی
گیاهی باتلاقی و علفی با شاخههای باریک، شکوفههای سفید، ریشۀ ستبر، و برگهای ریز سرخ یا زرد؛ گورگیاه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اذخر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) 'azxar گیاهی باتلاقی و علفی با شاخههای باریک، شکوفههای سفید، ریشۀ ستبر، و برگهای ریز سرخ یا زرد؛ گورگیاه.
-
اذخر
لغتنامه دهخدا
اذخر. [ اِ خ ِ ] (ع اِ) گیاهی است خوشبوی که آنرا کوم خوانند. (منتهی الارب ). دوائی است . (نزهةالقلوب ). دو گونه است : عرابی است و مرغزاری . عرابی سرخ بود و بوی ناک . و شکوفه ٔ او را فقاح اذخر گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). بهندی آنرا مرچیا گویند. (غیا...
-
جستوجو در متن
-
طوخیطس
لغتنامه دهخدا
طوخیطس . [ ] (معرب ، اِ) اذخر بابلی . رجوع به اذخر شود.
-
سحینوس
لغتنامه دهخدا
سحینوس . [ س َ ] (اِ) اذخر. (اختیارات بدیعی ). رجوع به اذخر و سحلس شود.
-
طوسیطیس
لغتنامه دهخدا
طوسیطیس . (معرب ، اِ) قسم متوسط اِذخر. اذخر بابلی .
-
گوهر
لغتنامه دهخدا
گوهر. [ گ َ / گُو هََ ] (اِ) گیاهی است که به تازی اذخر گویند. (مؤید الفضلا). رجوع به اذخر شود.
-
سجوس
لغتنامه دهخدا
سجوس . [ س َ ] (اِ) بلغت رومی اذخر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به اذخر شود.
-
طوسیس
لغتنامه دهخدا
طوسیس . (معرب ، اِ) به قول مؤلف حاوی فقاح اذخر است . فقاح اذخر. (فهرست مخزن الادویه ).
-
اذاخر
لغتنامه دهخدا
اذاخر. [ اَ خ ِ ] (ع اِ) ج ِ اِذخر. || جمعالجمعگونه ای ، یقال : ذُخْر و اَذْخُر واَذاخِر، نحو اَرْهُط و اَراهِط. (معجم البلدان ).
-
تبن مکی
لغتنامه دهخدا
تبن مکی . [ ت ِ ن ِ م َک ْ کی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رستنی باشد که آن را به عربی اذخر گویند و بهترین آن مکی است و خلال مأمونی همان است . (برهان ). رستنی است که بتازی اذخر گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به مفردات ابن بیطار ج 1 ص 15 و لکلرک ج 1 ص 34 و...
-
طوسطس
لغتنامه دهخدا
طوسطس . [ ] (معرب ، اِ) به رومی اذخر است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
طوقلس
لغتنامه دهخدا
طوقلس . [ ] (معرب ، اِ) به یونانی اذخر است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
استون
لغتنامه دهخدا
استون . [ ](اِ) بزبان گیلی اذخر را گویند و بدان دست شویند.
-
افریدس
لغتنامه دهخدا
افریدس . [ ] (معرب ،اِ) بیونانی اذخر را نامند. (فهرست مخزن الادویه ).