کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادیب ترک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ادیب ترک
لغتنامه دهخدا
ادیب ترک . [ اَ ب ِ ت ُ ] (اِخ ) شاعری است و از ابیات او در حدائق السحر بشاهد آمده است :تمنت سلیمی اَن اموت صبابةو اَهون شی ٔ عندنا ما تمنت .و نیز:ایا شمعاً یضی ٔ بلاانطفاءو یابدراً یلوح بلامحاق فانت البدر ما معنی انتقاصی و انت الشمع ما سبب احتراقی ....
-
واژههای مشابه
-
علی ادیب
لغتنامه دهخدا
علی ادیب . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن نضر، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ادیب . رجوع به علی (ابن نضر) شود.
-
علیمحمد ادیب
لغتنامه دهخدا
علیمحمد ادیب . [ ع َ م ُح َم ْ م َ دِ اَ ] (اِخ ) ابن محمدرضا آرانی کاشانی . متخلص به «بیضائی » و مشهور به ادیب . متولد در سال 1299 هَ . ق . وی شاعر بود و در سال 1352 هَ . ق . درگذشت . او را دیوانی است که جلد اول آن در سال 1327 هَ . ش . در تهران به چ...
-
ادیب پیشاوری
لغتنامه دهخدا
ادیب پیشاوری . [ اَ ب ِ وَ / وُ ] (اِخ ) احمدبن سیدشهاب الدین مدعو بسیدشاه بابا. نجل سید عبدالرزاق رضوی . این سلسله از سادات را اجاق میخواندند و اغلب صاحب زهد وتقوی و اهل ذکر و دعا بودند و نسبت ایشان در سیر و سلوک بسلسله ٔ سهروردی میرسد. وی در حدود س...
-
ادیب صابر
لغتنامه دهخدا
ادیب صابر. [ اَ ب ِ ب ِ ] (اِخ ) الاجل الافضل شهاب الدین شرف الادباء صابربن اسمعیل الترمذی رحمةاﷲ علی قبره . ادیبی اریب و فاضلی است شاه سپاه بلاغت و امیر سریر براعت و ارباب هنر و فضل بتقدم او اعتراف نموده و از دریای فضایل او اغتراف کرده و انوری او را...
-
ادیب فراهانی
لغتنامه دهخدا
ادیب فراهانی . [ اَ ب ِ ف َ ] (اِخ ) محمدصادق متخلص به امیری ملقب به ادیب الممالک فرزند حاجی میرزا حسین نوه ٔمیرزا معصوم محیط برادر میرزا ابوالقاسم قائم مقام وزیر مشهور محمدشاه است . وی در 14 محرم 1277 هَ . ق . متولد شده علوم ادبی زمان را نزد اساتید ...
-
ادیب نیشابوری
لغتنامه دهخدا
ادیب نیشابوری . [ اَ ب ِ ن َ ] (اِخ )شیخ عبدالجوادبن ملاعباس نیشابوری . متولد به سال 1281 هَ . ق . یک چشم وی به چهارسالگی از آبله کور شد و از چشم دیگر بقول خود او جز ربعی نماند. پدرش که از دهقانان متوسطالحال نیشابور بود بسبب کوری فرزند را از تحصیل با...
-
ادیب الممالک
لغتنامه دهخدا
ادیب الممالک . [اَ بُل ْ م َ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به ادیب فراهانی شود.
-
ادیب نطنزی
لغتنامه دهخدا
ادیب نطنزی . [ اَ ب ِ ن َ طَ ] (اِخ ) سمعانی در ذیل لغت نطنزی گوید: النطنزی ؛ هذه النسبة الی نطنز و هی بلدة بنواحی اصبهان . ظنی ان بینهما قریباً من عشرین فرسخاً والمشهور بالانتساب الیها ابوعبداﷲ الحسین بن ابراهیم بن احمد النطنزی الأدیب من اهل اصبهان...
-
ادیب اریب
واژهنامه آزاد
ادیب اریب کسی است که در گفتار و نوشتار زیبا و موزون توانا باشد و بتواند معانی بلند موجود در اثار پیشینیان را درک کند.
-
ادیب و دانشور
فرهنگ گنجواژه
خردمند.
-
جستوجو در متن
-
ترک
لغتنامه دهخدا
ترک . [ ت َ ] (اِ) کلاه خود. (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). خودآهنی . (غیاث اللغات ). کلاه خود باشد یعنی کلاه آهنی که در روزهای جنگ بر سر نهند و بعربی مغفر خوانند. (برهان ) (از شرفنامه ٔ منیری ). و آنرا خود و خوی و سرپایان و...
-
ترک
لغتنامه دهخدا
ترک . [ ت ُ ] (ص ، اِ) نقیض تازیک باشد. گویند ترکان از اولاد یافث بن نوح اند. (برهان ). نام طایفه ای است در ترکستان که تاتار و مغول و سایر اتراک از آن طایفه اند و زبان ایشان معین است . (انجمن آرا) (آنندراج ). گروهی از اولاد یافث بن نوح . (ناظم الاطبا...