کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادویه دان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ادویه دان
لغتنامه دهخدا
ادویه دان . [ اَدْ ی َ / ی ِ] (اِ مرکب ) ظرفی که ادویه ٔ مطبخ در آن جای دارد.
-
واژههای مشابه
-
ادویه جات
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ازع . ] جِ ادویه (غیرفصیح ).
-
ادویه سا
لغتنامه دهخدا
ادویه سا.[ اَدْ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) آلتی که در دواخانه ها وغیره داروها را بدان سایند. ادویه کوب . || (نف مرکب ) آن کس که داروها را سحق کند. ادویه کوب .
-
ادویه شناس
لغتنامه دهخدا
ادویه شناس . [ اَدْ ی َ/ ی ِ ش ِ ] (نف مرکب ) داروشناس . حشائشی . عشّاب . نباتی . حَشّاش . مَشّاء (؟).
-
ادویه شناسی
لغتنامه دهخدا
ادویه شناسی . [ اَدْ ی َ / ی ِ ش ِ ] (حامص مرکب ) داروشناسی . عمل داروشناس .
-
ادویه کوب
لغتنامه دهخدا
ادویه کوب . [ اَدْ ی َ / ی ِ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) ادویه سا.
-
ادویه کوبی
لغتنامه دهخدا
ادویه کوبی . [ اَدْ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) عمل ادویه کوب .
-
ادویه زنی
دیکشنری فارسی به عربی
توابل
-
ادویه زدن
دیکشنری فارسی به عربی
موسم
-
ادویه دار
دیکشنری فارسی به عربی
کثير التوابل
-
ادویه زده
دیکشنری فارسی به عربی
کثير التوابل
-
هفت ادویه
لهجه و گویش تهرانی
هفت چاشنی اصلی
-
آل و ادویه
لغتنامه دهخدا
آل و ادویه . [ ل ُ اَدْ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ادویه و جز آن . و از آن فلفل ، زردچوبه ،دارچین ، هیل ، میخک ، بیخ جوز و امثال آن مراد است .
-
ادویه زدن به
دیکشنری فارسی به عربی
تابل