کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ادوم
لغتنامه دهخدا
ادوم . [ اَ وَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از دوام . بادوام تر. بدوام تر. پایدارتر. پیوسته تر. دائم تر: و تبین لها بأنها فی احسن الاحوال و اطیب اللذات و ادوم السرور. (رسائل اخوان الصفا).
-
ادوم
لغتنامه دهخدا
ادوم . [ اِ ] (اِخ ) (سرخ رنگ و عدسی رنگ ) لقب عیسو پسر نخستین اسحاق است و چون وی بجهت شوربای عدسی که یعقوب برادرش پخته بود حق بکوریت خود را فروخت بدین واسطه و بملاحظه ٔ سرخ رو بودنش وی را عیسو نام کردند. (سفر پیدایش 25:25 و 30). و رجوع به ادومیه و ع...
-
ادوم
لغتنامه دهخدا
ادوم . [ اِ ] (اِخ ) (لفظی عبرانی بمعنی سرخ ) این بلاد را بنام ادوم یعنی عیسوبن اسحاق چنین خواندند (رجوع بماده ٔ قبل شود) و قبلاً این موضع را جبل سعیر مینامیدند منسوب بسعیر جد حوریین و معنی سعیر دارای زمین دشوار است (بمناسبت اراضی وعر آن ).و از توراة...
-
جستوجو در متن
-
فاعو
لغتنامه دهخدا
فاعو. (اِخ ) موضعی است در ادوم ، و بعضی را گمان چنان است که فاعی همان فواره است که درآن نواحی خرابه ٔ آن دیده شود. (قاموس کتاب مقدس ).
-
ادم
لغتنامه دهخدا
ادم . [ اِ دُ ] (اِخ ) ادومه . ناحیتی شامل قسمت جنوبی یهودیه و قسمت شمالی عربستان . رجوع به ادوم شود.
-
شاول
لغتنامه دهخدا
شاول . [ وو ] (اِخ ) شائول . نام یکی از سلاطین ادوم است . (اول تواریخ ایام 1: 48 و 49. سفر پیدایش 36: 37) (قاموس کتاب مقدس ).
-
صلمونه
لغتنامه دهخدا
صلمونه . [ ] (اِخ ) (سایه دار) یکی از منازل بنی اسرائیل است در دشت (سفر اعداد 33:41 و 42) که در شرقی ادوم بوده و بگمان یلمر و رومر صلمونه همان معان است و دیگران آنرا وادی الاثم دانسته اند. (قاموس کتاب مقدس ).
-
بصره
لغتنامه دهخدا
بصره . [ ] (اِخ ) (قلعه ) این اسم به دو شهر اطلاق شده است یکی در بلاد ادوم که بنا بقول ارمیای نبی خراب گردید لکن آن شهری که فعلاً به بصره مسمی میباشد تخمیناً به دو میلی جنوب شرقی بحیرةالموت است . (از قاموس کتاب مقدس ).
-
ددان
لغتنامه دهخدا
ددان . [ دَ ] (اِخ ) (ارمیا 25:23 و 49:8) مقاطعه ای از بلاد عرب می باشد که در جنوب زمین ادوم واقع و ذریه ٔ ابن ریقشان بن ابراهیم در آنجا سکونت ورزیدند. (سفر پیدایش 25:3) (قاموس کتاب مقدس ). نیز رجوع به ماده قبل شود.
-
عیصو
لغتنامه دهخدا
عیصو. (اِخ ) نام پسر اسحاق علیه السلام ، که رومیان از اولاد اویند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). برادر بزرگ یعقوب است ، و گویند فرنگ از نسل اویند. (برهان ). وی پسر اسحاق بن ابراهیم علیه السلام بود و با یعقوب به یک شکم متولد شد و مادر آنها «رفقه » نام دا...
-
حشمون
لغتنامه دهخدا
حشمون . [ ح َ ] (اِخ ) یا حشمونه (یعنی بارآور) شهری است که با شهرهایی که در جنوب یهودا بود مذکور است . یوشع ج 15 ص 27. و لتون بر آن است که حشمون را با حوشام پادشاه ادوم . پیدایش ج 36 ص 34 و 35. و با چشمه ٔ حسب که دور نیست همان حشمونه باشد. اعداد ج 33...
-
صین
لغتنامه دهخدا
صین . (اِخ ) (نخله ٔ پست ) دشت صین همان دشت بنی اسرائیل و دشت جعفر است (سفر اعداد 13:21 و 34:3) که بر حدود اراضی یهودا و در غربی بلاد ادوم واقع بود. (صحیفه ٔ یوشع 15:1 و سفر اعداد 20:1 و 27:14) و گاهی از اوقات قادش در دشت صین (سفر اعداد 33:36) و گاهی...
-
ادمیم
لغتنامه دهخدا
ادمیم . [ اَ دُم ْ می ] (اِخ ) (لفظی عبریست جمع أدم یا أدوم و معنی آن قرمزست ) عقبه یا راهی است واقع در برابر جلجال در جهت جنوبی وادئی که طریق اریحا و وادی اردن به اورشلیم از آن گذرد. وجه تسمیه ٔ وی آنست که قطاع الطریق در آنجا دم (خون ) عابرین میری...
-
پترا
لغتنامه دهخدا
پترا. [ پ ِ ] (اِخ ) یا وادی موسی . شهر عربستان قدیم میان بحر احمر و بحرالمیت که متعاقباً پایتخت نبطیها و مردم ادوم یا ادومیه و سپس در دوره ٔ تسلط رومیان پایتخت فلسطین سوم بوده است . این شهر در دره ٔ عمیقی از کوه هور قرار داشت و در تجارت میان فینیقیه...