کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادلم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ادلم
لغتنامه دهخدا
ادلم . [ اَ ل َ ] (ع ص ) سیاه ، از مردم و خر و جز آن . پوست سیاه . || مرد دراز و سیاه . (مهذب الاسماء). || مرد دراززنخ . (مهذب الاسماء). درازچانه . || بزرگ لب . مؤنث : دَلْماء. ج ، دُلم .
-
جستوجو در متن
-
دلم
لغتنامه دهخدا
دلم . [ دُ ] (ع ص ) ج ِ أدلم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به أدلم شود. || ج ِ دَلماء. (ناظم الاطباء). رجوع به دلماء شود.
-
خر سیاه
لغتنامه دهخدا
خر سیاه . [ خ َ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خری که پوست بدنش سیاه است . اَدْلَم . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
دلماء
لغتنامه دهخدا
دلماء. [ دَ ] (ع ص ) مؤنث أدلم . سخت سیاه . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). ج ، دُلم . (ناظم الاطباء). رجوع به أدلم شود. || (اِ) شب سی ام از ماه قمری ، بسبب تاریکی و ظلمت آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
پوست
لغتنامه دهخدا
پوست . (اِ) غشائی که بر روی تن آدمی و دیگر حیوان گسترده است و آن دو باشد بر هم افتاده که رویین را بشره و زیرین را دِرم گویند. جلد. جلد ناپیراسته حیوان چون گوسفند و مانند آن . مقابل گوشت . مسک . چرم . جلدة.عرض . ملمس . (منتهی الارب ). صلة. (دهار) : چا...