کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادریسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قاسم ادریسی
لغتنامه دهخدا
قاسم ادریسی . [ س ِ اِ ] (اِخ ) رجوع به قاسم حمودی و قاسم کنون شود.
-
حسن ادریسی
لغتنامه دهخدا
حسن ادریسی . [ ح َ س َ ن ِ اِ ](اِخ ) ابن قاسم کنون الادریسی آخرین فرمانروای ادریسی مراکش است که پس از برادرش احمد در 348 هَ . ق . به حکومت رسید. از امویان اندلسی متابعت میکرد، پس معز فاطمی لشکر فرستاد و او را در 349 هَ . ق . فرمانبردار دولت مصر کرد ...
-
جستوجو در متن
-
ابوسعد
لغتنامه دهخدا
ابوسعد. [ اَ س َ ] (اِخ ) ادریسی . رجوع به محمد ادریسی شود و بعضی کنیت او را ابوعبداﷲ گفته اند.
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمد ادریسی ، مکنی به ابوعبداﷲ و ملقب به شریف ادریسی . رجوع به ادریسی ابوعبداﷲ شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد جرجانی ادریسی . او راست : تاریخ جرجان . و نیز رجوع به ادریسی (علی بن محمدبن ...) و جرجانی شود.
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمد ادریسی صقلی . رجوع به ادریسی ابوعبداﷲ محمد... شود.
-
علی جرجانی
لغتنامه دهخدا
علی جرجانی . [ ع َ ی ِ ج ُ ] (اِخ ) ابن محمد جرجانی ادریسی . او راست : تاریخ جرجان . نیز رجوع به ادریسی (علی بن محمد...) شود.
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) ادریسی . او راست : تاریخ استرآباد.
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن محمد ادریسی . رجوع به عبدالرحمن ... شود.
-
صقلی
لغتنامه دهخدا
صقلی . [ ص ِ ق ِل ْ لی ] (اِخ ) رجوع به ادریسی ابوعبداﷲ محمدبن محمد شود.
-
عمر
لغتنامه دهخدا
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن ادریس . رجوع به عمر ادریسی (ابن ادریس ...) شود.
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا.[ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن محمد ادریسی . رجوع به محمد... شود و بعضی کنیت او را ابوسعد گفته اند.
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن قاسم کنون الادریسی . رجوع به حسن ادریسی شود.
-
جرف
لغتنامه دهخدا
جرف . [ ] (اِخ ) نام یکی از بیست و شش اقلیم اندلس بحسب تقسیم بندی که ادریسی کرده است . (از الحلل السندسیة ج 1 ص 40).
-
زارات
لغتنامه دهخدا
زارات . (اِخ ) (قصور الَ ...) سه قصر است که در افریقیه بوده است . ادریسی آرد: از جزیره ٔ جربة تا رأس الاودیة 24 میل و از آنجاتا قصورالزارات 20 میل و آن سه قصر است واقع بر کنار جزیره ٔ جربه و فاصله ٔ آن تا دریا 20 میل است و از قصورالزارات تا قصر بنی ...