کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادریسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ادریسی
/'edrisi/
معنی
گیاهی زینتی و بالارونده با برگهای پهن و گلهای صورتی و آبی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ادریسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] (زیستشناسی) 'edrisi گیاهی زینتی و بالارونده با برگهای پهن و گلهای صورتی و آبی.
-
ادریسی
لغتنامه دهخدا
ادریسی . [ اِ ] (اِ) گیاهی است از جنس ایدرانژل و اصل آن از چین و ژاپن باشد.
-
ادریسی
لغتنامه دهخدا
ادریسی . [ اِ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن محمد. یکی از مشاهیر علمای اسلام ، از نسل حکام اندلس که به اَدارِسه مشهور بودند. وی بنام شریف ادریسی مشتهر است . مولد او در 493 هَ . ق . بسته بود و در قرطبه بتحصیل علوم خاصه جغرافیا و هیأت و نجوم و طب و فلسفه پر...
-
ادریسی
لغتنامه دهخدا
ادریسی . [ اِ ] (اِخ ) ابن الحجاج . رجوع به یاسمینی شود. (معجم المطبوعات ).
-
ادریسی
لغتنامه دهخدا
ادریسی . [ اِ ] (اِخ ) ابوسعد الحافظ. او راست : تاریخ استراباد. (تاج العروس ماده ٔ خور). و رجوع به لباب الالباب ج 1 ص 291 شود.
-
ادریسی
لغتنامه دهخدا
ادریسی . [ اِ ] (اِخ ) الحسنی ، ادریس بن عبداﷲ الودفیری الأدریسی الحسنی . او راست : التوضیح والبیان فی قراءة (یا: مقراء) نافع المدنی ابن عبدالرحمن و این کتاب به فاس بطبع رسیده است .
-
ادریسی
لغتنامه دهخدا
ادریسی . [ اِ ] (اِخ ) الشریف (الَ ....). رجوع به ادریسی ابوعبداﷲ محمدبن محمد و الحلل السندسیة جزء اول ص 16، 37،40، 61، 157، 159، 160، 161، 170، 354 و 453 شود.
-
ادریسی
لغتنامه دهخدا
ادریسی . [ اِ ] (اِخ ) علی بن محمد جرجانی . او راست : تاریخ جرجان .
-
ادریسی
لغتنامه دهخدا
ادریسی . [اِ ] (اِخ ) رجوع به محمدبن عبدالعزیز ادریسی شود.
-
واژههای مشابه
-
علی ادریسی
لغتنامه دهخدا
علی ادریسی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن حجازی بن محمد بیومی حسنی ادریسی شاذلی شافعی خلوتی دمرداشی احمدی . رجوع به علی بیومی شود.
-
علی ادریسی
لغتنامه دهخدا
علی ادریسی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن محمد جرجانی ادریسی . او راست : تاریخ جرجان . رجوع به ادریسی (علی بن محمد...) شود.
-
علی ادریسی
لغتنامه دهخدا
علی ادریسی . [ ع َ ی ِ اِ ](اِخ ) ابن محمدبن احمدبن محمدبن احمدبن معوض حسینی ببلاوی مالکی ادریسی اشعری . رجوع به علی ببلاوی شود.
-
علی ادریسی
لغتنامه دهخدا
علی ادریسی . [ ع َ ی ِاِ ] (اِخ ) ابن حمودبن میمون بن احمد ادریسی حسنی علوی حمودی ، ملقّب به الناصرلدین اﷲ. نخستین تن از ملوک حمودیة در قرطبة و مالقة. رجوع به علی حمودی شود.
-
شریف ادریسی
لغتنامه دهخدا
شریف ادریسی . [ ش َ ف ِ اِ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن محمد ادریسی صقلی ، یکی از مشاهیر علمای اسلام از نسل حکام اندلس بوده و در علوم جغرافیا و نجوم و طب و فلسفه دست داشته است . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به ادریسی و نیز ریحانة الادب ج 2 ص 322 شود.