کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادرم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آترمه
فرهنگ فارسی معین
(رَ مِ) ( اِ.) نک آدرم .
-
آدرمه
فرهنگ فارسی معین
(رَ مِ) ( اِ.) نک آدرم .
-
ادرمه
فرهنگ فارسی معین
(اَ رَ مِ) (اِ.) نک آدرم .
-
نمدزین
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) نمدی که بر پشت اسب و زیر زین افکنند. تکلتو و آدرم و آدرمه نیز گویند.
-
تکلتو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] takaltu نمدی که زیر زین بر پشت اسب میاندازند؛ نمدزین؛ آدرم؛ آدرمه؛ ترمه.
-
نمدزین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) namadzin نمدی که زیر زین بر پشت اسب میاندازند؛ آدرم؛ آدرمه؛ ترمه؛ تکلتو.
-
ادرام
لغتنامه دهخدا
ادرام . [ اَ ] (اِ) ادرمکش را گویند و آن درفشی است که نمدزین و تکلتو را بدان دوزند. (برهان قاطع). درفشی که نمدزین به آن دوزند و در تحفه آدرم بمد و حذف الف دوم آورده ، نمدمال را گویند. (شعوری ). ادرم کش بود و آن درفشی است که ادرمه را بدان بدوزند. (جها...
-
آشرمه
لغتنامه دهخدا
آشرمه . [ ش ُ م َ / م ِ ] (اِ) زین و برگ . یراق اسب . || نمدزین .- آشرمه دریده ؛ بی سروپا، و آن دشنامی است . و رجوع به آدرم و آدرمه و اترمه شود.
-
جدایا
لغتنامه دهخدا
جدایا. [ ج َ ] (ع اِ) ج ِ جدیه . (قطر المحیط) (منتهی الارب ). ج ِ جدیه یعنی آدرم زین و پالان . (آنندراج ). و رجوع به جدیه شود.
-
جدیات
لغتنامه دهخدا
جدیات . [ ج َ دَ ] (ع اِ) ج ِ جَدی ، به معنی بزغاله است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جدی شود. || ج ِ جِدیَه ، به معنی ادرم زین و پالان . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به جدیه شود.
-
جدیة
لغتنامه دهخدا
جدیة. [ ج َ ی َ ] (ع اِ) ادرم زین و پالان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، جِدی و جَدَیات . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
درماء
لغتنامه دهخدا
درماء. [ دَ ] (ع ص ) مؤنث أدرم . رجوع به ادرم شود. || زنی که شتالنگ و آرنج وی بسبب پیه و گوشت ظاهر نشود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، دُرم . (منتهی الارب ). || که او را دندان نباشد. (از اقرب الموارد). || (اِ) درما. خرگوش . (منتهی الارب ). ...
-
جدی
لغتنامه دهخدا
جدی . [ ج ِدْی ْ ] (ع اِ) ج ِ جِدیَه ، به معنی ادرم زین و پالان . (منتهی الارب ). در اقرب الموارد، جَدی بهمین معنی ضبط شده است . || به معنی جدی بفتح جیم [ بزغاله ٔ نر ] در لغت غیر فصحی آمده است . (ذیل اقرب الموارد، از مصباح ) (از دزی ).
-
جدیة
لغتنامه دهخدا
جدیة. [ ج َ دی ْ ی َ ] (ع اِ) ادرم زین و پالان . ج ، جدایا. || خون روان . || خون خشک چسبیده بر پوست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خون بر تن یا بر زمین . (مهذب الاسماء). || ناحیه و سوی . || پاره ٔ مشک . || رنگ و بوی . یقال :اصفرت جدیة وجهه . (از من...
-
ترمه
لغتنامه دهخدا
ترمه . [ ت َ / ت ُ م ِ ] (اِ) نمد زین را گویند که تکلتو باشد. (برهان ). دو پاره نمد باشد که در زیر زین بدوزند و آنرا ادرم و ادرمه نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). تکلتو که نمد زین باشد.(ناظم الاطباء). دوپاره نمد که در زیر زین دوزن...