کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادراک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ادراک
/'edrāk/
معنی
۱. درک کردن؛ دریافتن؛ پی بردن؛ فهمیدن.
۲. (اسم) قوۀ درک و فهم.
۳. [قدیمی] دستیابی به چیزی؛ رسیدن.
۴. [قدیمی] برداشت محصول.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
درایت، درک، دریافت، شعور، فهم، فهمیدن، وقوف، هوش، هوشمندی
برابر فارسی
یابندگی، پی بردن، دریافت
فعل
بن گذشته: ادراک کرد
بن حال: ادراک کن
دیکشنری
apprehension, cognition, cognizance, comprehension, conception, grasp, grip, ken, knowledge, light, perception, realization, senses, view, world
-
جستوجوی دقیق
-
ادراک
واژگان مترادف و متضاد
درایت، درک، دریافت، شعور، فهم، فهمیدن، وقوف، هوش، هوشمندی
-
ادراک
فرهنگ واژههای سره
یابندگی، پی بردن، دریافت
-
ادراک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'edrāk ۱. درک کردن؛ دریافتن؛ پی بردن؛ فهمیدن.۲. (اسم) قوۀ درک و فهم.۳. [قدیمی] دستیابی به چیزی؛ رسیدن.۴. [قدیمی] برداشت محصول.
-
ادراک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ← ادراک حسی
-
ادراک
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (مص م .) دریافتن ، فهمیدن .
-
ادراک
لغتنامه دهخدا
ادراک . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ دَرَک ، بمعنی تک دوزخ و نهایت تک هر چیز.
-
ادراک
لغتنامه دهخدا
ادراک . [ اِ ] (ع مص ) دررسیدن به . دررسیدن کسی را.لحق . لحاق . الحاق . لِقاء. وصول : و کوشش اهل علم در ادراک سه مراد ستوده است ساختن توشه ٔ آخرت ... (کلیله و دمنه ) : والاّ نفاذ کار و ادراک مطلوب جزبعادت ذات و مساعدت بخت ملک نتواند بود. (کلیله و دمن...
-
ادراک
دیکشنری عربی به فارسی
شناخت , ادراک , دريافت , قوه ادراک
-
ادراک
دیکشنری فارسی به عربی
ادراک , انطباع , رائحة , فحم , فکرة , مفهوم
-
ادراک
واژهنامه آزاد
تفکر
-
واژههای مشابه
-
perception
ادراک حسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] تأثر ذهنی حاصل از برخورد محرکهای خارجی با یکی از حواس متـ . ادراک
-
extrasensory perception, paranormal cognition
ادراک فراحسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] نوعی واکنش به محرکهای خارجی بدون دخالت حواس شناختهشده
-
selective perception
ادراک گزینشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] فرایندی که در آن افراد آنچه را از یک پیام انتظار دارند، درک میکنند و به بقیۀ موارد بیتوجهاند
-
ادراک افتادن
لغتنامه دهخدا
ادراک افتادن . [ اِ اُ دَ ] (مص مرکب ) دست دادن تعقل و فهم : صواب آنست که آنرا [ تاریخ یمینی را ] بعبارتی که بافهام نزدیک باشد و ترک و تازیک را در این ادراک افتد بپارسی نقل کنی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).