کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادرار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ادرار
/'edrār/
معنی
۱. مایعی زردرنگ، مرکب از آب، اسیداوریک، نمک طعام، و املاح دیگر که از طریق آلت تناسلی دفع میشود؛ پیشاب؛ شاش.
۲. [قدیمی] وظیفه؛ مستمری؛ مقرری.
۳. (اسم مصدر) [قدیمی] ریختن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بول، پیشاب، جیش، شاش، گمیز،
۲. راتب، راتبه، شهریه، مستمری، مشاهره، مواجب، وظیفه
فعل
بن گذشته: ادرار کرد
بن حال: ادرار کن
دیکشنری
piss, urine
-
جستوجوی دقیق
-
ادرار
واژگان مترادف و متضاد
۱. بول، پیشاب، جیش، شاش، گمیز، ۲. راتب، راتبه، شهریه، مستمری، مشاهره، مواجب، وظیفه
-
ادرار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'edrār ۱. مایعی زردرنگ، مرکب از آب، اسیداوریک، نمک طعام، و املاح دیگر که از طریق آلت تناسلی دفع میشود؛ پیشاب؛ شاش.۲. [قدیمی] وظیفه؛ مستمری؛ مقرری.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] ریختن.
-
ادرار
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) روان ساختن ، جاری کردن . 2 - (اِ.) وظیفه ، مقرری . 3 - (عا.) بول ، شاش .
-
ادرار
لغتنامه دهخدا
ادرار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ دار. سرای ها : و بناهای مساجد و انشای مدارس و رباطات و قناطرو ادرار و انظار و اوقاف بر علما و سادات و زهاد و ابرار. (تاریخ سیستان ).
-
ادرار
لغتنامه دهخدا
ادرار. [ اِ ] (ع مص ) گردانیدن تیر بر ناخن . || بسیارشیر شدن .- ادرار ناقه ؛بسیار شیر دادن آن . || ادرار مغزل ؛ سخت برگردانیدن دوک را. || ادرار شیئی ؛ حرکت دادن آن . || ادرار ریح سحاب را؛ بباریدن داشتن . دوشیدن باد ابر را. بیرون آوردن باد باران از ا...
-
ادرار
دیکشنری فارسی به عربی
بول
-
ادرار
واژهنامه آزاد
بول، جیش، شاش.
-
واژههای مشابه
-
urinary frequency
تکرر ادرار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] دفع پیشاب در فاصلههای کوتاه و معمولاً بدون افزایش در حجم آن
-
ادرار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تبول
-
ادرار کردن
واژهنامه آزاد
میختن، میزیدن.
-
احتباس ادرار
واژهنامه آزاد
جیش نکردن، شاشبند.
-
enuresis 1, functional enuresis
بیاختیاری روانی ادرار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] اختلال ادرار غیرارادی و مکرر در مکانهای نامناسب، بیآنکه ناشی از مصرف دارو یا شرایط درمانی خاص باشد، در افرادی که از جهت رشد روانی و سنی از آنها انتظار نمیرود
-
ویژه گر بیماریهای دستگاه ادرار
دیکشنری فارسی به عربی
اخصائي الامراض البولية