کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادب آموخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ادب یافته
لغتنامه دهخدا
ادب یافته . [ اَ دَ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) ادب گرفته . فرهخته . (لغت فرس اسدی ).
-
حسن ادب
لغتنامه دهخدا
حسن ادب . [ ح ُ ن ِ اَ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خوش رفتاری کردن : منظور خردمند من آن ماه که او رابا حسن ادب شیوه ٔ صاحب نظری بود.حافظ.
-
ادب وهنر
دیکشنری فارسی به عربی
ادب
-
ادب نگاهداشتن
دیکشنری فارسی به عربی
تصرف
-
با ادب
دیکشنری فارسی به عربی
محترم , مهذب , مودب
-
بی ادب
دیکشنری فارسی به عربی
بربري , خشن , عديم الاحترام , عنيف , فظ , وقح
-
ادب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
عاقب
-
ادب ومهربانی
دیکشنری فارسی به عربی
مجاملة
-
خلاف ادب
لهجه و گویش تهرانی
بی ادبی
-
اسائه ادب
واژهنامه آزاد
جسارت، بی ادبی. || «قصد اسائۀ ادب نداشتم»:یعنی نمی خواستم بی ادبی کنم، یا حرف بی ادبانه ای بزنم.
-
اسائه ادب
واژهنامه آزاد
بی ادبی(لغتنامه دهخدا)
-
ادب سرا
واژهنامه آزاد
مکتب است
-
ادب الهند و الصین
لغتنامه دهخدا
ادب الهند و الصین . [ اَ دَ بُل ْ هَِ دِ وَص ْ صی ] (اِخ ) نام کتابی هندی که بعربی نقل شده است . (ابن الندیم ).
-
ادب و احترام
فرهنگ گنجواژه
نهایت احترام.
-
ادب و شرم
فرهنگ گنجواژه
حجب و حیا.