کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادبار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ادبار
/'edbār/
معنی
۱. بختبرگشتگی؛ تیرهبختی؛ تیرهروزی: ◻︎ چون میگذرد کار چه آسان و چه سخت / واین یک دم عاریت چه ادبار و چه بخت (عنصری: ۳۱۰).
۲. (صفت) [عامیانه] کثیف.
۳. [قدیمی] پشت کردن؛ رو برگرداندن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بدبختی، سیهروزی، شوربختی، فلاکت، مفلوکی، نکبت، نگونبختی، واپسی،
۲. بداقبال، بیاقبال، سیهروز، مدبر، نگونبخت
فعل
بن گذشته: ادبار کرد
بن حال: ادبار کن
دیکشنری
adversity, misery, misfortune, squalor
-
جستوجوی دقیق
-
ادبار
واژگان مترادف و متضاد
۱. بدبختی، سیهروزی، شوربختی، فلاکت، مفلوکی، نکبت، نگونبختی، واپسی، ۲. بداقبال، بیاقبال، سیهروز، مدبر، نگونبخت
-
ادبار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ اقبال] 'edbār ۱. بختبرگشتگی؛ تیرهبختی؛ تیرهروزی: ◻︎ چون میگذرد کار چه آسان و چه سخت / واین یک دم عاریت چه ادبار و چه بخت (عنصری: ۳۱۰).۲. (صفت) [عامیانه] کثیف.۳. [قدیمی] پشت کردن؛ رو برگرداندن.
-
ادبار
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پشت کردن ، پشت به دشمن کردن و گریختن . 2 - (اِمص .) نگون بختی ، بدبختی . 3 - (ص .) نگون بخت ، سیه روز.
-
ادبار
لغتنامه دهخدا
ادبار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ دُبر و دُبُر، بمعنی آینده پس و سپس و پشت و آخر هر چیز و ازپس آینده .- ادبارالسجود ؛ سنت شام : «...و سبح بحمد ربک قبل طلوع الشمس و قبل الغروب و من اللیل فسبحه و ادبارالسجود». (قرآن 39/50 و 40)؛ و تسبیح کن بحمد پروردگارت پس از ...
-
ادبار
لغتنامه دهخدا
ادبار. [ اِ ] (ع مص ) پشت بدادن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). پشت دادن . (منتهی الارب ). سپس رفتن . || منهزم شدن در حرب . (مؤید الفضلاء). || پشت ریش گردیدن ، چنانکه در ستور. || خداوند ستور پشت ریش شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || در باد دبور درآمدن...
-
ادبار
واژهنامه آزاد
(بادبری) ادبار، عدبار، عه د بار، ادبار؛ بد، به معنی زشت و ناپسند، خراب و بد. بیله ادبار یعنی اقوام بد.
-
واژههای مشابه
-
أَدْبَارَ
فرهنگ واژگان قرآن
پشت ها
-
إِدْبَارَ ﭐلنُّجُومِ
فرهنگ واژگان قرآن
ناپديد شدن ستارگان
-
ادبار و مصیبت
دیکشنری فارسی به عربی
مصيبة
-
واژههای همآوا
-
أَدْبَارَ
فرهنگ واژگان قرآن
پشت ها
-
جستوجو در متن
-
سیهروزی
واژگان مترادف و متضاد
ادبار، بدبختی، فلاکت، نکبت ≠ خوشبختی
-
فلکزده
واژگان مترادف و متضاد
ادبار، بدبخت، بیچاره، تهیدست، مفلوک