کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادباء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ادباء
معنی
(اُ دَ) [ ع . ] (ص . اِ.) جِ ادیب ؛ مردمان دارای ادب و فرهنگ .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ادباء
فرهنگ فارسی معین
(اُ دَ) [ ع . ] (ص . اِ.) جِ ادیب ؛ مردمان دارای ادب و فرهنگ .
-
ادباء
لغتنامه دهخدا
ادباء. [ اِ ] (ع مص ) اِدباءِ عَرْفَج ؛ بسیار برگ آوردن شوره گیاه ، چنانکه ملخ مانند گردد. (منتهی الارب ).
-
ادباء
لغتنامه دهخدا
ادباء. [ اُ دَ] (ع ص ، اِ) ج ِ ادیب . ادب دارندگان . ادب دهندگان . (غیاث اللغات ) : اکناف و الطاف ایشان مقصد غرباء و ادباء اطراف شده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 275).
-
واژههای مشابه
-
انجمن ادباء و علماء
دیکشنری فارسی به عربی
اکاديمية
-
جستوجو در متن
-
ضراب
لغتنامه دهخدا
ضراب . [ ض َرْ را ] (اِخ ) ابوعبید معروف به ضراب . از متقدمین ادباء است . (محاسن اصفهان مافروخی ص 33).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن بشرویه . از قدماء ادباء اصفهان است . رجوع به ص 31 کتاب محاسن اصفهان مافروخی شود.
-
academy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آکادمی، فرهنگستان، دانشگاه، اکادمی، اموزشگاه، انجمن ادباء و علماء، انجمن دانش، مکتب و روش تدریس افلاطونی
-
حجازی
لغتنامه دهخدا
حجازی . [ ح ِ ] (اِخ ) اسماعیل بن عبدالحق حجازی . یکی از ادباء و شعرای معروف قرن 11هجری است و در سال 1001 هَ . ق . درگذشته . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
خیار
لغتنامه دهخدا
خیار. (اِخ )ابن اوفی النهدی . یکی از فاضلان و ادباء عرب است . رجوع به معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ج 4 ص 188 شود.
-
عاصمی
لغتنامه دهخدا
عاصمی . [ ص ِ ] (اِخ ) مولانا عاصمی . یکی از ادباء و شعراء است و از جمله اشعار اوست :چون آتشم ز هجر تو بر سر زند علم سازم روان چو شمع ز گرداب دیده نم .(مجالس النفائس ص 78).
-
ابن حماره
لغتنامه دهخدا
ابن حماره . [ اِ ن ُ ح ِ رَ ] (اِخ )ابوالحسن احمدبن محمدبن حماره ٔ کاتب . از افاضل کُتّاب بود و او صحبت ادباء بزرگ دریافت . او راست : کتاب امتحان الکُتّاب و دیوان ذوی الألباب و کتاب الرسائل .
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَبُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) نفیس قطرسی . احمدبن ابوالقاسم عبدالغنی بن احمدبن عبدالرحمن بن خلف بن مسلم اللخمی مالکی . یکی از ادباء روزگار خود و او را دیوان شعری است . وفات وی بهفتادسالگی در سنه ٔ 603 هَ . ق . بود.
-
دتوش
لغتنامه دهخدا
دتوش . [ دِ ] (اِخ ) از ادباء فرانسه است و به سیاست نیز پرداخته و نمایشنامه ها نوشته و بعضویت انجمن دانش (فرهنگستان ) فرانسه در آمده است . مولد وی تور (1680 م .) و وفاتش در پاریس (1754 م .) بوده است . (از قاموس الاعلام ترکی ).