کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادا و اصول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ادا و اصول
لغتنامه دهخدا
ادا و اصول . [ اَ وُ اُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ادا اصول . رجوع به ادا شود.- ادا و اصول درآوردن ؛ در تداول عوام ، کراهت به تصنع نمودن .
-
ادا و اصول
دیکشنری فارسی به عربی
تجهم
-
ادا و اصول
فرهنگ گنجواژه
ناز و قهر بی مورد. ادا و اصول درآوردن= بازی و نمایش.
-
واژههای مشابه
-
إِدّاً
فرهنگ واژگان قرآن
کارزشت وشگفت آور
-
آدا
واژهنامه آزاد
فرشته توانگری.پاداش مینوی
-
ادا کردن
فرهنگ واژههای سره
به جای آوردن، گزاردن
-
ادا اطوار
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ) (اِمر.) 1 - شکلک سازی . 2 - تقلید در آوردن .
-
حسن ادا
لغتنامه دهخدا
حسن ادا. [ ح ُ ن ِ اَ ] (اِخ ) (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) درست انجام دادن . رجوع به ترکیبات حسن شود.
-
خوش ادا
لغتنامه دهخدا
خوش ادا. [ خوَش ْ / خُش ْ اَ ] (ص مرکب ) خوش اطوار. نیکواطوار. خوش احوال . (یادداشت مؤلف ). شیرین حرکات : غمزه اش از من بفرض گر طلبد جان بقرض نیست نگویم که هست وام ستان خوش ادا. آقا شاپوری (از آنندراج ).|| خوش گوشت . مقابل بدادا. (یادداشت مؤلف ).
-
ادا کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حديث , صوت , فظ
-
ادا درآوردن
لهجه و گویش تهرانی
تقلید کردن، استهزا .
-
بد ادا
لهجه و گویش تهرانی
نازنازی
-
با شدت ادا کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تاثير
-
اهسته بازمزمه ادا کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اهدل