کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ادام
/'edām/
معنی
آنچه با نان خورده میشود؛ نانخورش.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ادام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'edām آنچه با نان خورده میشود؛ نانخورش.
-
ادام
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - خورش ، نان خورش ، قاتق ، اِبا. 2 - پیشوای قوم . 3 - موافق و سازگار.
-
ادام
لغتنامه دهخدا
ادام . [ اَ ] (اِخ ) اصمعی گفته نام شهریست و گفته اند وادئی است و ابوحازم گوید آن از مشهورترین وادیهای مکه است . (معجم البلدان ).
-
ادام
لغتنامه دهخدا
ادام . [ اَدْ دا ] (ع ص ) چرم فروش . ادیم فروش . (مهذب الاسماء).
-
ادام
لغتنامه دهخدا
ادام . [ اِ ] (اِخ ) شهر و بندری از هلند، دارای 7700 تن سکنه و کلیسائی زیبا از مائه ٔ پانزدهم م . و پنیر آن مشهور است .
-
ادام
لغتنامه دهخدا
ادام . [ اِ ] (اِخ ) آبی است بنام بئر ادام در راه یمن ، بنی شعبه (از کنانه ) را. || چاهی بر یک منزلی مکه .
-
ادام
لغتنامه دهخدا
ادام . [ اِ ] (اِخ ) جزیره ای از جزایر صوند بمسافت 9 میلی شمال شرقی باتاویا، عاصمه ٔ جزیره ٔ جاوه و آن تعلق به هلندیان دارد و تبعیدگاه مجرمین است . (ضمیمه ٔ معجم البلدان ).
-
ادام
لغتنامه دهخدا
ادام . [ اِ ] (ع اِ) خورش . نانخورش . نانخورشی اعم از مایع و غیر آن و صبغ نانخورش مایع است . ترنانه . قاتق . ابا: در ادام بودن گوشت میان فقها اختلاف است . (منتهی الارب ). ج ، اُدُم ، آدمه ، آدام : در مطبخ فلک که دو نانست گرم و سردغم به نواله ٔ من و خ...
-
ادام
لغتنامه دهخدا
ادام . [ اِ ] (ع اِ) نامی از نامهای زنان عرب .
-
ادام
لغتنامه دهخدا
ادام . [ اُ ] (اِخ ) محمودبن عمر گوید وادیی است بتهامه که برسوی آن از آن هذیل و فروسوی ازآن کنانه است و سیدعلی علوی گفته است ادام بکسر اول است و در آن آبی است که آنرا بیر ادام گویند واقع در راه یمن بنی شعبه (از کنانه ) را. (معجم البلدان ).
-
واژههای مشابه
-
آدام
لغتنامه دهخدا
آدام . (ع اِ) ج ِ اِدام و اَدیم .
-
ادام البیت
لغتنامه دهخدا
ادام البیت . [ اِ مُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) سرکه . خَل ّ. سته . سِک .
-
واژههای همآوا
-
آدام
لغتنامه دهخدا
آدام . (ع اِ) ج ِ اِدام و اَدیم .