کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادارسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ادارسه
لغتنامه دهخدا
ادارسه . [ اَ رِ س َ ] (اِخ ) آل ادریس . ادریسیون . نام سلسله ای از ملوک علوی در مغرب بمراکش و بربر که از 172 تا 374هَ . ق . درین ناحیت فرمان رانده اند. رئیس و سرسلسله ٔ آنان ادریس بن عبداﷲبن حسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام است . او در قیامی بسال 1...
-
جستوجو در متن
-
ادریسیون
لغتنامه دهخدا
ادریسیون . [ اِ سی یو ] (اِخ ) رجوع به ادارسه شود.
-
ادریسیان
لغتنامه دهخدا
ادریسیان . [ اِ ] (اِخ ) ادارسه . سلسله ای از ملوک اسلام که مؤسس آن ادریس از اعقاب محمد است و در مغرب حکومت کرده اند (172 - 375 هَ . ق .). رجوع به ادارسه شود.
-
ادریس
لغتنامه دهخدا
ادریس . [ اِ ] (اِخ ) ادریس اول . مؤسس سلسله ٔ ادارسه (172 - 177هَ . ق .). رجوع به ادریس علوی شود.
-
ادریس
لغتنامه دهخدا
ادریس . [ اِ ] (اِخ ) ابن ادریس یا ادریس ثانی . دومین از ادارسه (177 - 213 هَ . ق .).
-
تدارس
لغتنامه دهخدا
تدارس . [ ت َ رُ ] (ع مص ) با هم درس خواندن . (زوزنی ). با هم درس خواندن کتاب : تدارسوه ُ حتی حفظوه ُ. تدارَس َ الکتاب َ و اِدّارسه ُ؛ ای درسه ُ و فی الحدیث : «تدارسوا القرآن »؛ ای اقرأوه ُو تعهدوه ُ لئلاتنسوه ُ. (اقرب الموارد). || سبق گفتن . (منتهی...
-
یحیی
لغتنامه دهخدا
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن قاسم بن ادریس ، ملقب به عدام ، از ادریسیان مراکش بود. در حدود سال 265 هَ . ق . پس از علی بن عمربن ادریس در فاس به حکومت رسید و قوم صفویه ٔ بربر راکه بر عدوه ٔ اندلس استیلا یافته بودند شکست داد و ازآنجا بیرون راند. مرگ ...
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمربن ادریس ثانی (یا علی ثانی ). هفتمین تن از ادارسه ٔ مراکش بود که پس از یحیی بن یحیی به سلطنت رسید. وی در سالهای بین 234 و 292 هَ . ق . حکومت کرد ولی سنین سلطنت او بتحقیق معلوم نیست . (از طبقات سلاطین اسلام ص 29). و نیز رجو...
-
ادریس
لغتنامه دهخدا
ادریس . [ اِ ] (اِخ ) علوی بن ادریس بن عبداﷲبن حسن بن علی . آنگاه که سلیمان بن حرز شمّاخ ادریس بن عبداﷲ پدر صاحب ترجمه را بزهر بکشت او در شکم مادر بود و دو ماه پس از مرگ پدر متولد شد. یکی از ممالیک آزادکرده ٔ ادریس بن عبداﷲ موسوم به راشد بعنوان وصی ا...
-
عمر ادریسی
لغتنامه دهخدا
عمر ادریسی . [ ع ُ م َ رِ اِ ] (اِخ ) ابن ادریس بن ادریس . وی امیر و از ادارسه ٔ مغرب اقصی بود. در آغاز بسال 213 هَ .ق . والی تکیباس و ترغة، از قبایل صنهاجه گشت ، سپس به امر برادر خود محمد سرزمین هایی را که در تصرف دو برادر دیگرشان عیسی بن ادریس و قا...
-
ادریس
لغتنامه دهخدا
ادریس . [ اِ ](اِخ ) علوی بن عبداﷲبن حسن بن علی . او از احفاد حضرت امام حسن علیه السلام است . و در زمان منصور خلیفه ٔ عباسی با پنج برادر خویش به امر برادر بزرگ خود محمد درحجاز بر خلیفه قیام کرد و پس از منصور بار دیگر علم مخالفت برافراشت و برادر بزرگ ...
-
ادریسی
لغتنامه دهخدا
ادریسی . [ اِ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن محمد. یکی از مشاهیر علمای اسلام ، از نسل حکام اندلس که به اَدارِسه مشهور بودند. وی بنام شریف ادریسی مشتهر است . مولد او در 493 هَ . ق . بسته بود و در قرطبه بتحصیل علوم خاصه جغرافیا و هیأت و نجوم و طب و فلسفه پر...