کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخی علی قتلغشاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اخی علی قتلغشاه
لغتنامه دهخدا
اخی علی قتلغشاه . [ اَ ع َ ق ُ ل ُ ] (اِخ ) وی از مریدان شیخ عبداﷲ است و بحسن تربیت وی بمرتبه ٔ تکمیل رسیده بود و در آن وقت که شیخ عبداﷲ را بلشکر استدعاکرده بودند اخی علی در سفر بوده است شیخ فرموده است ما درین لشکر بسعادت شهادت خواهیم رسید بعد از ما ...
-
واژههای مشابه
-
أَخِي
فرهنگ واژگان قرآن
برادرم
-
اخی اورن
لغتنامه دهخدا
اخی اورن . [ اَ ] (اِخ ) یکی از مشایخ دوره ٔ سلطنت اورخان غازی . و بعض کرامات بدو نسبت کنند. مدفن او طرابوزان و مزار است . (قاموس الاعلام ).
-
اخی بک
لغتنامه دهخدا
اخی بک . [ اَ ب ِ ] (اِخ ) رسول شاه اسمعیل صفوی نزد والی هرموز و امیر علأالملوک حاکم لار. رجوع به حبط ج 2 صص 351 - 352 شود.
-
اخی پیدره
لغتنامه دهخدا
اخی پیدره . [ اَ پ َ دَرْ رَ ] (اِخ ) از قراءنور مازندران . رجوع به سفرنامه ٔ رابینو ص 110 شود.
-
اخی ترک
لغتنامه دهخدا
اخی ترک . [ اَ ت ُ ] (اِخ ) از کلانتران قوم قراتاتار بزمان امیرتیمور که بملازمت تیمور شتافت و بخلعت طلادوز و کمر زرنگار سرافراز شد. رجوع به حبط ج 2 ص 167 شود.
-
اخی ترک
لغتنامه دهخدا
اخی ترک . [ اَ ت ُ ] (اِخ ) محمدبن حسن پدر ابوالفضائل حسام الدین حسن بن محمدبن حسن المعروف بابن اخی ترک مرید جلال الدین مولوی ومشوق او در نظم مثنوی . ظاهراً اخی ترک از فتیان و از نژاد یزدان یار ارموی متوفی بسال 333 هَ . ق . است (مقبره ٔ یزدان یار اکن...
-
اخی جوق
لغتنامه دهخدا
اخی جوق . [ اَ ] (اِخ ) جانی بیک خان اوزبک پادشاه مغول مسلمان دشت قبچاق . پس از پراکنده ساختن اردوی ملک اشرف ، پسر او تیمورتاش و دختر او سلطان بخت را با خود برداشته عازم شهر غازان گردیده و پسر خود بردی بیک را با پنجاه هزار لشکری در آذربایجان گذاشت ول...
-
اخی چلبی
لغتنامه دهخدا
اخی چلبی . [ اَ چ َ ل َ ] (اِخ ) قضائی است در لواء فلبه از لواء(؟) ادرنه و در آن 41 قریه است . بیش از 5000 خانه دارد و سکنه ٔ آن 21140 تن و از آن جمله 11642 تن مسلمان و بقیه مسیحی باشند و 500 تن از آنان قبطی هستند. (ضمیمه ٔ معجم البلدان ). و رجوع به ...
-
اخی زاده
لغتنامه دهخدا
اخی زاده . [ اَ دَ ] (اِخ ) یحیی بن عبدالحلیم . متوفی بسال 1020 هَ . ق . او راست : رساله ٔ بحریه .
-
اخی عاصم
لغتنامه دهخدا
اخی عاصم . [ اَ ص ِ ] (اِخ ) رجوع به فضل بن جعفر تمیمی شود.
-
اخی فرج
لغتنامه دهخدا
اخی فرج . [ اَ ف َ رَ ] (اِخ ) زنجانی . وی مرید شیخ ابوالعباس نهاوندی است . روز چهارشنبه غره ٔ رجب سنه ٔ سبع و خمسین و اربعمائة (457 هَ . ق .) از دنیا رفته است . قبر وی در زنجانست میگویند. که ویرا گربه ای بوده است که هرگاه جمعی مهمانان بخانقاه شیخ تو...
-
اخی فرخ
لغتنامه دهخدا
اخی فرخ . [ اَ ف َرْ رُ ] (اِخ ) ابن امیر بسطام جاکیر. آنگاه که میرزا سعد وقاص حاکم قم از فرمان میرزا شاهرخ مبنی بر اطلاق امیر بسطام که در بند او بود، سرپیچید و قتلق خواجه را در قم بر سر اغروق گذاشته بسطام را مصحوب خویش برداشته نزد امیر قرایوسف ترکما...
-
اخی قصاب
لغتنامه دهخدا
اخی قصاب . [ اَ ق َص ْ صا ] (اِخ ) از بزرگان شروان بعهد امیر قرایوسف ترکمان . رجوع به حبط ج 2 ص 196 شود.