کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اخگر
/'axgar/
معنی
۱. [مجاز] آتش.
۲. شرارۀ آتش؛ جرقه.
۳. هیزم یا زغال افروخته.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آتش، بارقه، جرقه، شراره، شرار، شرر
دیکشنری
blaze, firebrand, scintilla, scintillation, spark
-
جستوجوی دقیق
-
اخگر
فرهنگ نامها
(تلفظ: axgar) گُلِ آتش ، پارهی آتش ، شراره ، خردهی آتش ، جرقه ؛ (به مجاز) آتش ؛ (به مجاز) زیبا رو.
-
اخگر
واژگان مترادف و متضاد
آتش، بارقه، جرقه، شراره، شرار، شرر
-
اخگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'axgar ۱. [مجاز] آتش.۲. شرارۀ آتش؛ جرقه.۳. هیزم یا زغال افروخته.
-
اخگر
فرهنگ فارسی معین
( اَ گَ) (اِ.) پارة آتش ، شراره ، جرقه .
-
اخگر
لغتنامه دهخدا
اخگر. [ اَ گ َ ] (اِ) آتش بود که چون آب زنی انگشت شود. (نسخه ای از اسدی ). آتش پاره بود. (نسخه ای از اسدی ). هیزم آتش گرفته بود و چون آب زنند زگال شود. (نسخه ای از اسدی ) (صحاح الفرس ). انگشت سوزان و افروخته . (مؤید الفضلاء). زغال افروخته . سکار. بج...
-
اخگر
دیکشنری فارسی به عربی
جمرة , شرارة
-
واژههای مشابه
-
هفت اخگر نیاره
لغتنامه دهخدا
هفت اخگر نیاره . [ هََ اَ گ َ رِ ن َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) هفت دَرَک جهنم . || (اِخ ) هفت آتشکده ٔ مشهور. (ناظم الاطباء). رجوع به هفت آذر شود.
-
حبة آتش (اخگر)
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: habâtaš طاری: ---------- طامه ای: kolmeɂataš طرقی: habataš کشه ای: ----------- نطنزی: habâtiš
-
جستوجو در متن
-
پاره آتش
واژهنامه آزاد
اخگر
-
شعله
فرهنگ واژههای سره
اخگر، فروزینه
-
لخچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لخشه› [قدیمی] laxče اخگر؛ شعلۀ آتش.
-
لخشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لخشک، لخچه› [قدیمی] laxše اخگر؛ شعلۀ آتش.
-
جمر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] jamr اخگر؛ تکۀ آتش.