کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخم و رو کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اخم و رو کردن
لغتنامه دهخدا
اخم و رو کردن . [ اَ م ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عُبوس کردن .
-
واژههای مشابه
-
اخم آلود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹اخمآلوده› 'axm[']ālud ویژگی چهرۀ آلوده به اخم.
-
اخم/ اخمو
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: axmotaxm / axmu طاری: axm / axmu طامه ای: axm /axmu /gerehkardi طرقی: axm / axmu کشه ای: axm / axmu نطنزی: axm / axmu
-
بد اخم
دیکشنری فارسی به عربی
فاسد
-
اخم وناز
فرهنگ گنجواژه
عشوه.
-
جستوجو در متن
-
رو نهان کردن
لغتنامه دهخدا
رو نهان کردن . [ ن ِ / ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رو پنهان کردن . رو بستن . کنایه از رو پوشیدن . مقابل رو گشادن و رو بازکردن . (از آنندراج ) : دل از من برد و رو از من نهان کردخدا را با که این بازی توان کرد.حافظ (از آنندراج ).
-
reversible
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برگشت پذیر، پشت و رو کردنی، دو رو، برگرداندنی، لغو کردنی، قابل نقض
-
هم رو
لغتنامه دهخدا
هم رو. [ هََ رَ / رُو ] (نف مرکب ) همراه و همسفر و رفیق . (آنندراج ).
-
رو نهفتن
لغتنامه دهخدا
رو نهفتن . [ ن ِ / ن َ هَُ ت َ ] (مص مرکب ) رو پنهان کردن . رو نهان کردن . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به رو نهان کردن شود.
-
فراخ رو
لغتنامه دهخدا
فراخ رو. [ ف َ رَ / رُو ](نف مرکب ) به تعجیل و شتاب رونده . || کسی که از حد خود بیرون رود. مسرف . هرزه خرج . (برهان ).
-
بهر و رو
لغتنامه دهخدا
بهر و رو. [ ب َ رُ رو ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بهر رو. جمال . وجاهت و صباحت . (از یادداشت بخط مؤلف ). به بهر رو و بر و رو رجوع شود.
-
بر و رو
لغتنامه دهخدا
بر و رو. [ ب َ رُ رو ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) (از: بر + و + رو) جمال . (یادداشت دهخدا). زیبایی ظاهر. بهر و رو.- بر و رویی داشتن ؛ جمیل و صاحب جمال بودن : دختری را که بر و رویی داشت برای پسرش گرفت . (یادداشت دهخدا).
-
نُقَلِّبُهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
آنان را مي گردانيم (ازکلمه قلب به معناي برگرداندن چيزي از اين رو به آن رو است ، و چون به باب تفعيل برود مبالغه در اين عمل را ميرساند ، پس تقليب يعني بسيار زيرورو کردن يک چيزي ، و تقلب هم قبول همان تقليب است پس تقلب قلوب و ابصارعبارت است از برگشتن دله...