کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخم آلود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اخم آلود
/'axm[']ālud/
معنی
ویژگی چهرۀ آلوده به اخم.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
lowering
-
جستوجوی دقیق
-
اخم آلود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹اخمآلوده› 'axm[']ālud ویژگی چهرۀ آلوده به اخم.
-
واژههای مشابه
-
اَخمو،بد اخم،اخم آلو.
لهجه و گویش تهرانی
عبوس، ترش رو.
-
اخم رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹اخمهرو› 'axmru کسی که چین بر ابرو انداخته؛ ترشرو؛ بداخم.
-
اخم رو
لغتنامه دهخدا
اخم رو. [ اَ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عُبوس . ترش روئی .
-
اخم کردن
لغتنامه دهخدا
اخم کردن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چهره درهم کشیدن . چین به ابرو افکندن . عبوس کردن . چین بر جبین آوردن . روی ترش کردن . ترش نشستن . ابرو درهم کشیدن . اخمو شدن . گره به ابرو آوردن در حال خشم .
-
اخم کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اوطا , تجهم
-
اخم/ اخمو
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: axmotaxm / axmu طاری: axm / axmu طامه ای: axm /axmu /gerehkardi طرقی: axm / axmu کشه ای: axm / axmu نطنزی: axm / axmu
-
بد اخم
دیکشنری فارسی به عربی
فاسد
-
اخم وناز
فرهنگ گنجواژه
عشوه.
-
اخم و تخم
فرهنگ فارسی معین
(اَ مُ تَ) (اِمص .) (عا.) ترشرویی ، بدخُلقی .
-
اخم و تخم
لغتنامه دهخدا
اخم و تخم . [اَ م ُ ت َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) عُبوس و ترش روئی .
-
اخم و رو کردن
لغتنامه دهخدا
اخم و رو کردن . [ اَ م ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عُبوس کردن .
-
اخم و تخم
فرهنگ گنجواژه
بد اخلاقی. اخم و تخم کردن= رو ترش کردن.
-
قهر و تهر و اخم
فرهنگ گنجواژه
بداخلاقی.