کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخلیلاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اخلیلاق
لغتنامه دهخدا
اخلیلاق . [ اِ ] (ع مص ) کهنه شدن . (زوزنی ).- اخلیلاق ثوب ؛ کهنه شدن جامه .|| اخلیلاق سحاب ؛ برابر شدن و سزاوار باران گردیدن آن . || اخلیلاق رسم ؛ محو و برابر زمین شدن آن . || اخلیلاق متن فَرَس ؛ املس گردیدن آن .
-
جستوجو در متن
-
مخلولق
لغتنامه دهخدا
مخلولق . [ م ُ ل َ ل ِ ] (ع ص ) برابرشونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). برابر و هموار . رجوع به اخلیلاق شود. || املس . || نشان و علامت و رسم محو شده . (ناظم الاطباء).
-
کهنه شدن
لغتنامه دهخدا
کهنه شدن . [ ک ُ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پیر شدن . || فرسوده شدن و کارکرده شدن . (ناظم الاطباء). بِلاء. بِلی ̍. اخلیلاق . اندراس . رَثاثَت . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : هم به آن پیراهن است که از دنیا بیرون برده است آن کهنه نشود. (قصص الانب...