کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخلاص کیش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اخلاص کیش
/'exlāskiš/
معنی
دارای اخلاص و خلوصنیت؛ ارادتمند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اخلاص کیش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [منسوخ] 'exlāskiš دارای اخلاص و خلوصنیت؛ ارادتمند.
-
اخلاص کیش
لغتنامه دهخدا
اخلاص کیش . [ اِ ] (ص مرکب ) اخلاصمند. دارای خلوص نیت .
-
واژههای مشابه
-
قلعه اخلاص
لغتنامه دهخدا
قلعه اخلاص . [ ق َ ع َ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرچمپبو بخش داران شهرستان فریدن ، واقع در 44 هزارگزی شمال باختر داران و 9 هزارگزی باختر راه ازنا به اصفهان . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است سکنه ٔ آن 349 تن است . آب آن از قنات و ...
-
جستوجو در متن
-
کیش
لغتنامه دهخدا
کیش . (اِ) دین و مذهب . (فرهنگ رشیدی ). به معنی دین و مذهب و ملت هم آمده است . (برهان ). مرادف آیین و مذهب است . (آنندراج ). ملة. (دهار) (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). در اوستا، تکئشه (اعتراف ، عهد). پهلوی ، کش . ارمنی ، کش . در اوستا، تکئشه درمورد...
-
اخلاصمند
لغتنامه دهخدا
اخلاصمند. [ اِ م َ ] (ص مرکب ) اخلاص کیش .
-
خاکی شیرازی
لغتنامه دهخدا
خاکی شیرازی . [ی ِ ] (اِخ ) وی یکی از دراویش و شعراء است . هدایت در«ریاض العارفین » شرح حال او را چنین می آورد: اسم اومیرزا امین ، فقیری است دردمند و سالکی است دل نژند. پیوسته در زحمت و ابتلاء مبتلی و گرفتار و از ملامت و شناعت منکرین در آزار. رنجهای ...
-
ملت
لغتنامه دهخدا
ملت . [ م ِل ْ ل َ ] (ع اِ) دین و کیش و شریعت . (غیاث ). کیش و دین و آیین و مذهب . (ناظم الاطباء). ملة. ج ، مِلَل « : فاتبعوا ملةابراهیم حنیفاً». اشتقاق ملت از امللت الکتاب است وملت و دین دو نام اند آن شرع را که خدای عزوجل نهاد میان بندگان بر زبان ان...
-
پیش آوردن
لغتنامه دهخدا
پیش آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) پیش آوریدن . رجوع به پیش آوریدن شود. || به حضور آوردن . به نزدیک آوردن . به خدمت آوردن . بردن نزد... : دگر روز بنشست بر تخت خویش چو دیوان لشکر بیاورد پیش . فردوسی .هر که را شعری بری یا مدحتی پیش آوری گوید این یکسر درو...
-
گردیدن
لغتنامه دهخدا
گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص ) پهلوی گرتیتن ، وشتن ، اوستا «ورت » ، هندی باستان «ورتت » ، ورت [ گردیدن ، چرخیدن ]، کردی «گروان » . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). تطوف . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). دَوَران . (منتهی الارب ). گشتن . دور زدن . استدا...
-
دور
لغتنامه دهخدا
دور. [ دَ ] (ع اِمص ) گردش . (ناظم الاطباء). حرکت . (اقرب الموارد). گردش چون دور جهان و دور فلک . (آنندراج ). دوران . گردگردی . چرخش . گردانی . (یادداشت مؤلف ) : تا فلکها را دور است و بروج است و نجوم تا کواکب را سیر است و فروغ است و ضیاست . فرخی .از...
-
ابوالفضل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) ناگری . شیخ ابوالفضل بن شیخ مبارک بن شیخ خضر از رجال دولت هندوستان و علمای آنجا در عهد اکبرشاه بابری (957 - 1011 هَ . ق .). اجداد او از مردم یمن (و شاید از ابناء) بودند. شیخ خضر جدّ وی به هندوستان آمده شیخ مبارک در ...
-
خدابنده
لغتنامه دهخدا
خدابنده . [ خ ُ ب َ دَ/ دِ ] (اِخ ) لقب سلطان محمد اولجایتو پادشاه مغولی است که از سال 703 تا 716 هَ .ق . بر ایران و متصرفات مغولی در حوالی ایران حکومت کرد. اینک شرح حال اوبنقل از تاریخ مغول عباس اقبال آشتیانی : غازان خان [پادشاه مغولی ایران ] در ایا...
-
غلام
لغتنامه دهخدا
غلام . [ غ ُ] (ع اِ) کودک . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). کودک شهوت پدیدآمده . (ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل نسخه ٔکتابخانه ٔ لغت نامه ). پسر از هنگام ولادت تا آمد جوانی . (از منتهی الارب ). کودک که خطش دمیده باشد و بعضی گویند از زمان ولادت تا ح...